چکیده:
عرفان دنیای رمز و راز یا کشف اسرار الهی است که از جانب خداوند برای بندۀ مستعدش عنایت میشود. نظر به این توصیف ـ نه تعریف، چون نمیشود از عرفان یک تعریف جامع ومانع ارائه داد ـ میتوان گفت که بیان کردن دنیای رمز و اسرار به زبان طبیعی امکانپذیر نیست و مفاهیم رمزی جز به زبان رمز به زبانهای طبیعی بیان کردنش با تمام کمال بدون شک جامۀ عمل نمیپوشد. هدف از این مقاله، دریافت مفاهیم عرفانی در اشعار خواجه عبدالله انصاری است. روش این تحقیق بیشتر کتابخانهای ـ تحلیلی است که بر مبنای نظریات دانشمندان قدیم بیان شده است. خواجه عبدالله انصاری برای بیان معنای رمزی و عرفانی خود از واژههایی استفاده میکرده که این واژهها در کاربرد روزمرۀ خود بس متفاوتتر از کاربرد عرفا و متصوفان است. این رمزوارگی عرفان و تصوف برای بیان مفاهیم عرفانی لازم است و بدون آن، مفاهیم و درونمایههای عرفانی جلوۀ خود را بهخوبی نشان نمیدهد. احساس عرفان و تصوف نیز بههمین شکل خود را در زبان بروز میدهد. گاهی عارفان و متصوفان برای بیان شوق و احساسشان نسبت به خداوند از زبان گفتاری استفاده میکنند و گاهی بهجای زبان از طریق ریختن اشک این مفاهیم را بیان میکنند.
خلاصه ماشینی:
اصطلاحات عرفانی در اشعار خواجه عبدالله انصاری دکتر احمد شفیق رسولیار* 1 چکیده عرفان دنیای رمز و راز یا کشف اسرار الهی است که از جانب خداوند برای بندۀ مستعدش عنایت میشود.
خواجه عبدالله انصاری برای بیان معنای رمزی و عرفانی خود از واژههایي استفاده میکرده که این واژهها در کاربرد روزمرۀ خود بس متفاوتتر از کاربرد عرفا و متصوفان است.
اصطلاحات عرفانی در اشعار خواجه عبدالله انصاری پیر هرات، تصوف را از مقولۀ علم و عبارت از راز خدای میداند و صوفی را نه در حکم محرم راز، بلکه به منزلۀ پاسبان راز میشمارد و کنجکاوی در بارۀ حقیقت این راز را خارج از وظیفه میخواند.
در این قسمت به برخی از اصطلاحات عرفانی خواجه پرداخته میشود: باده: باده که به بادۀ حقیقت نیز مسمی است، آن است که آدمی مینماید و کنایه از سکر و مستی محبّت و جذبۀ الهی است.
کاربرد این اصطلاح را در کلام پیر هرات بهگونة زیر مییابیم: بعد از رضا باشد لقا، آنگه بقای بیفناطالع اگر سعدآیدت، برخلق شفقت بایدت زینجا ببر با خود رضا از ذوق خود بر عرش پرتعظیم فرمان بایدت یا بیکلید هشت در (انصاری، ۱۳۸۳: ۵۹۱) رضا، مفاهیم پسندیدن، دلخواه و خشنود شدن را دارد؛ در نزد عارفان عبارت از رفع کراهت و تحمّل مرادت احکام قضا و قدر است.
این اصطلاح را پیر هرات در کلامش بدین طریق شکل داده است: پیر شکسته را به حقارت نظر مکنانصاریا کسی که جوان بود دیدهایم نشنودهای که گنج بود در خرابههادر هم شکسته سنگ فنا چون قرابهها (انصاری، ۱۳۸۹: 637) گناه: مقام ظلمت، غفلت عارف از خداوند.