چکیده:
شهاب الدین سهروردی (587-549) فیلسوف اشراقی در تبیین آراء معرفتی خود دیدگاه جدیدی مشهور به «اضافۀ اشراقیه» را طرح کرده است و از این رهگذر حصول بسیاری از ادراکات از جمله ابصار را به علم اشراقی حضوری میداند. پژوهش حاضر از منظری متفاوت به بازخوانی علم حضوری اشراقی وی در مرتبۀ ابصار میپردازد و مسئله: ماهیت علم حضوری در فرایند ابصار از نظر سهروردی است. پرسش این است که آیا وی در مرحله ابصار و نیز دیگر مراتب ادراک معنای واحدی از علم حضوری در نظر داشته است یا خیر؟ در مرحلۀ بعد با توجه به الگوی معرفتی سهروردی، میتوان او را در دسته فیلسوفان پدیدارشناس قلمداد کرد؟ در نگارش مقاله حاضر روش: مطالعات کتابخانه ای، گردآوری اطلاعات و تحلیل و توصیف دادهها است. بنابر مطالعات انجام شده یافته های پژوهش: این است که اولاً مقصود سهروردی از علم اشراقی حضوری در بحث ابصار معنای رایج و مصطلح آن که قسیم علم حصولی است نمی تواند باشد بلکه در معنایی متفاوت از دیگر مراتب ادراک به کار رفته است و بنابراین تنها یک اشتراک لفظ است که این ادعا از دو جنبۀ سلبی و ایجابی بررسی شده است. ثانیاً الگوی معرفت شناسی او در مبحث ابصار پدیدارشناسانه است.
Shihab al-Din yahya Suhrawardi, illuminationist philosopher, explaining his epistemological views, proposed a new point of view that known as illuminationist relation and in this way he considers the acquisition of many perceptions, including vision, of through of intuitive knowledge.The present research focuses on the nature of knowledge by presence and its role in the problem of “vision.” It considers the following key question: Does Suhrawardi mean the same thing by “knowledge by presence” in all degrees of perception from the most primitive external levels—that is, vision—to the deeper levels? Then, given his epistemic model, can we treat him as a phenomenologist? The present article considers the nature of knowledge by presence in the process of vision according to Suhrawardi and presents a different approach to it. By reference to Suhrawardi’s discussion of issues of vision and a conceptual clarification of “presence,” we show that Suhrawardi could not have used the term “knowledge by presence” in the case of vision in its common sense as opposed to “knowledge by acquisition” (al-ʿilm al-husuli). Instead, this is a different notion, and thus the term is equivocally used in his work. Moreover, we argue that his epistemological model for vision is phenomenological. The method of research in the present article is qualitative and analytic
خلاصه ماشینی:
تمرکز مقالة حاضر صرفاً بر بررسی ماهیت علم حضوری در فرایند ابصار از نظر سهروردی است و رویکردی متفاوت از دیگر آثار پژوهشی در این زمینه دارد و با نگرشی نو این موضوع را بررسی می کند و سعی دارد بـا رجـوع بـه مباحـث ابصـار سهروردی و ایضاح مفهـومی اصـطلاح «حضـور» و تحلیـل دیـدگاه وی اثبـات کنـد از نظـر سهروردی اصطلاح علم حضوری در باب ابصار معنـای رایـج و مصـطلح آن کـه قسـیم علـم حصولی است نمی تواند باشد بلکه معنایی متفاوت از سایر مراتب ادراک دارد و تنهـا اشـتراک لفظ است .
همچنین ابصار در موجودات مافوق و باصر بودن آنها به همان معنای به کـار رفته دربارة انسان نیست ؛ زیرا فعل «دیدن » در انسان بر خلاف مجردات نیازمنـد ابـزار فیزیکـی خاصی یعنی چشم و وجود قوة بینایی است که تنها در این صورت امکان مشاهدة اشیاء مـادی فراهم می گردد؛ بنابراین از نظر سهروردی هویـت ابصـار و در واقـع تمـام ادراک هـا، «اضـافه اشراقی » نفس است ؛ اما به طور خاص در باب «ابصار» علم اشراقی حضوری به معنای دریافت بی واسطة معلوم یا حضور خود معلوم برای عالم که در سنت فیلسوفان مسلمان در تقابل با علم حصولی به کار رفته ، نیست .