چکیده:
آیات 60 تا 82 سورة کهف، داستان ملاقات موسی و خضر علیهمالسلام را گزارش کرده است. حوادثی که در مدت همنشینی و مصاحبت این دو شخصیت الهی به وقوع پیوسته، موضوع بحث یا مستند برخی دیدگاهها در علم فقه، اخلاق و تربیت، کلام و... شده است. نوشتار حاضر که به سبک توصیفی تحلیلی سامان یافته، با بازخوانی وقایعی که در این ملاقات رخ داده، در پی استخراج دلالتهای اعتقادی و پاسخ به شبهات مستند به برخی از آیات این داستان است. در آثار تفسیری دارای رویکرد کلامی، به صورت پراکنده و مختصر به این موضوع پرداخته شده است، اما مقالاتی که در بارة آیات مذکور نوشته شده، عمدتا فاقد رویکرد کلامی است و از نگاه اخلاقی، تربیتی و عرفانی به آن نگریستهاند. در این پژوهش بر مواردی از معارف اعتقادی تمرکز شده که به صورت مستقیم و بیواسطه، از نفس آیات قرآن استنتاج میشوند و نیازمند گزارشهای فرا قرآنی و پیشفرضهای اختلافی نیستند، یا حداقل، کمترین نیاز را داشته باشند. مهمترین دلالتهای اعتقادی آیات مورد بحث، به عنوان دستاوردهای پژوهش را میتوان چنین برشمرد: امکان برخورداری برخی انسانها از علم غیب با افاضة الهی؛ تکلیفآور بودن قسمی از اقسام علم غیب اولیاء؛ تاییدی بر قاعدة کلامی لطف؛ رمزگشایی از حکمت برخی پدیدههای ناگوار و پاسخی به شبهة شرور.
Verses 60 to 82 of Al-Kahf Sureh narrate the story of the meeting between Moses and Khidr. The events taking place while these two divine figures meet have been discussed or documented in the form of views expressed in the science of jurisprudence, ethics, education, theology, etc. The present paper, organized as a descriptive-analytic report, tries to infer the belief implications and to respond to doubts stemmed from some of the verses narrating the story. Exegetical works, with a theological approach, have addressed this topic in a scanty brief manner. Meanwhile, it is to be noted that the articles written about the mentioned verses mostly lack a theological approach. They rather deal with this topic from a moral, educational and mystical perspective. The present paper focuses on religious teachings that can be directly and indirectly deduced from the Qur'anic verses without reference to extra-Qur'anic reports and conflicting presuppositions. The most important religious implications of the verses in question can be listed as follows: the possibility that some people have the knowledge of the unseen world emanated from the divine source, the obligations attached to some types of occult knowledge of the God’s elected people, confirmation of the verbal rule of grace, deciphering the wisdom of some unfortunate phenomena and an answer to doubts stemmed from the problem of the evil.
خلاصه ماشینی:
آيات مورد بحث ، داستان را از مسافرت حضرت موسي (با همراهي يک جوان ) به قصد رسيدن به محل قرار ملاقات با کسي آغاز ميشود که به تعبير قرآن ، «بنده اي از بندگان خداست که مشمول رحمت الهي قرار گرفته و از سوي خدا علم فراواني به او تعليم داده شده است » (کهف / ٦٥).
و اما در فرض نبوت جناب خضر، اين آيات حد اقل بر بطلان ادعاي ظاهرگراياني دلالت دارد که معتقدند خداوند فقط مقدار محدودي از علوم غيبي را به انبياء داده ، آن هم براي اثبات ادعاي نبوتشان ، و زائد بر آن موارد اندک و محدود، پيامبران غيب نمي دانند؛ زيرا مواردي از علم غيب که در آيات مورد بحث براي جناب خضر اثبات شده ، ارتباطي با مقام اثبات ادعاي نبوت ندارد.
در اينجا ابتدا مهم ترين شبهۀ مربوط به علم اولياي الهي به حوادث آينده و پاسخ هايي است که به آن گزارش داده شد، سپس دلالت داستان ملاقات موسي و خضر عليهم السلام در اين باره تبيين ميشود.
٢. علم پيشين جناب خضر عليه السلام آيات گزارشگر داستان ملاقات موسي و خضر عليهم السلام دلالت دارد بر اينکه علم حضرت خضر عليه السلام در اين وقايع ، از سنخ قسم دوم علم پيشين اولياي مقرب است که قابليت تکليف آوري را دارد، و صاحب چنين علمي مي تواند- و در شرايطي، موظف است - مطابق آن علم عمل کند.
مواردي از علم پيشين حضرت خضر عليه السلام که در سورة کهف گزارش شده ، از اين قسم است .