چکیده:
هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر کشف زوایا و ابعاد پنهان چیستی، چرایی، چگونگی و پیآمدی شیوع اعتیاد در فرآیند توسعه ناپایدار روستایی و نامتوازن شهری، سنجش شدت و ضریب دامنه شیوع اعتیاد در روستا، و ارایه یک نظریه مبنایی برای انجام پژوهش های پیمایشی در پژوهش های آتی از یک طرف و کشف وضعیت انتقال دامنه اعتیاد از سنین خاکستری به دامنه سنی پایین و جوان و تغییر الگوی سنتی اعتیاد به مواد صنعتی از طرف دیگر بود. روش: پژوهش حاضر بر اساس روش نظریه بنیانی با استفاده از مصاحبه نیمه ساختارمند بود که مطابق با مدل استراس کوربین طراحی شد و از دو گروه مطلعین روستا (به تعداد ١٧ نفر) و افراد وابسته به مواد روستا (به تعداد ٣٣ نفر) تشکیل شد. یافتهها: مواد پرمصرف در این روستا به ترتیب تریاک، روان گردانها از جمله شیشه و سایر مواد صنعتی و ضریب شیوع اعتیاد در سال های اخیر با مبدا سال ١٣٩٧ تا ١٣٩٩ سالیانه حدود ٣٥ در هزار یعنی حدود ٣/٥ درصد بود. شرایط عّلی روستا با محوریت توسعه ناپایدار آن و سرریز مسائل و آسیب های شهری شهرستان ارومیه به دلیل توسعه نامتوازنش با شرایط زمینه ای موجود در ساختار روستا و افراد وابسته به مواد و با دخالت و میانجیگری متغیرهای موثر، بستر را برای ضریب شیوع بالای اعتیاد در این روستا فراهم میسازد که پیآمدهای آن در صورت عدم اقدام مداخله ای شایسته، افزایش ضریب شیوع و شدت یافتن میزان توسعه نیافتگی روستای امام زاده ارومیه در آینده خواهد بود. نتیجه گیری: پیامدهای نگران کننده توسعه نامتوازن، ازدیاد اختلال
کارکردی روستا، کاهش همبستگی اجتماعی، تشدید نابرابری اجتماعی، اشاعه مضاعف اعتیاد، فروپاشی سرمایه اجتماعی و غیره همگی هشدارهای نگران کننده ای هستند که باید برایشان چاره اندیشی عاجلانه کرد
Objective: The current research mainly aimed to discover the hidden angles and dimensions of what, why, how, and consequences of the prevalence of addiction in the unsustainable rural and unbalanced urban development process, to measure the intensity and prevalence range coefficient of addiction in the village, and to provide a grounded theory for conducting surveys in future research on the one hand, and to discover the state of transmitting the addiction range from the gray ages to the low and young age ranges, and to change the traditional pattern of addiction to industrial substances on the other hand. Method: The current research was based on the grounded theory method using a semi-structured interview, which was designed according to Strauss-Corbin's model, and consisted of two groups of village informants (n=17) and substance-dependent individuals in the village (n=33). Results: The most commonly used substances in this village were opium and psychoactive substances, including crystal and other industrial substances, respectively, and the prevalence coefficient of addiction in recent years, starting from 2018 to 2020, was about 35 per thousand annually, i.e., about 3.5%. The causal conditions of the village centered on its unsustainable development and the overflow of urban problems and damages in the city of Urmia due to its unbalanced development with the background conditions existing in the structure of the village and substance- dependent individuals and with the intervention and mediation of effective variables lay the foundation for the high prevalence coefficient of addiction in this village, the consequences of which in the absence of proper intervention will be the increased prevalence coefficient and intensified level of underdevelopment of Imamzadeh Village in Urmia in the future. Conclusion: The worrisome consequences of unbalanced development, increased rural functional disorder, reduced social solidarity, intensified social inequality, doubled prevalence of addiction, collapsed social capital, etc. are all alarming warnings that should be urgently addressed.
خلاصه ماشینی:
براســاس اين که در يک اجتماع کوچک که به طور عمده با خصــوصــيات گروه هاي نخســتين که با ويژگيهايي از روابط عاطفي و چهره به چهره تشــکيل شــده اســت ، آســيب اجتماعي و رفتار انحرافي مانند اعتياد و اعمال مجرمانه فروش مواد مخدر شـکل ميگيرد و از نظارت و تنبيه شــرمســارانه اجتماع در امان ميماند؛ همچنين باتوجه به اين که بســترهاي شــيوع ســريع و با شــيب تند آن فراهم ميشــود و به تعبير دورکيم گذر آن از مرز آســتانه تحمل جامعه و تبديل آن به يک حالت مرضي و آسيب اجتماعي، پيآمدها و کارکردهاي منفي را براي روسـتانشـينان و توسـعه روسـتايي ايجاد ميکند وکارکردهاي روسـتا را دچار اختلال هاي کارکردي در فرآيند توسعه مينمايد، پرسش اصلي پژوهش اين است ؛ با توجه به عوامل روانشــناختي، ســاختارهاي فرهنگي و اجتماعي روســتاي امام زاده اروميه به عنوان ٣٦٣ يک عامل سـاختاري و عيني چه بسـترهايي براي پديدار شـدن پديده مزبور و تعريف ، تفسـير ٣٦٣ و روايـت ســـوژه هـاي پژوهش ـبه عنوان يـک عـامـل خرد و ذهني از فرآينـد شـــيوع اعتيـاد در روسـتا، نظريه تلفيقي شـايسـته و با کفايت در اين موضـوع حمايت ميکند؟ چنان چه بررسـي ادبيات پژوهشـي نشـان ميدهد، نه تنها پژوهش هاي مرتبط با شـيوع اعتياد در روسـتاها، کم تر اسـت ، بلکه پژوهش هاي مرتبط با توسـعه روسـتايي و شـيوع اعتياد در روسـتا، بسـيار ناچيز و کم است .