چکیده:
از دیدگاه التناص (النصوصیه)، هیچ اثر ادبی مستقلی در دنیای گسترده ادبیات وجود ندارد و هر اثر تحت تاثیر متون پیش از خود و در سایه روابط بینامتنی خلق میشود. این روابط چنان درهم تنیدهاند که در متن حاضر، علاوه بر روابط فکری و ادبی، ارتباط عمیق فرهنگی و دینی را نیز میتوان دید. مدح پیامبر اسلام(ص) از جمله متونی هستند که در آنها علاوه بر مضامین مشترک دینی، محورهای همسانی را میتوان سراغ گرفت. «برده بوصیری» قصیده عربی در موضوع اخیر است که به عنوان یک پیشمتن، با پیروی شاعران مسلمان از جمله هاتف اصفهانی روبهرو شدهاست. تحلیل توصیفی با رویکرد بینامتنی این دو قصیده نشان میدهد که هاتف اصفهانی در ساختار، اسلوب واژگانی و بهکارگیری غرض مدح، نیمنگاهی به برده بوصیری داشته، ولی در پردازش مضامین تحت تاثیر جهانبینی شیعی و روح لطیف عرفان ایرانی قرار دارد و مستقل عمل کردهاست.
From the viewpoint of Al-Tnats (intertextuality), there is no independent literary work in the vast literary world and each work is influenced by pre-texts and in the context of intertextual relations. These relationships are so intertwined that in the present text, in addition to intellectual and literary relations, there is also a deep cultural and religious connection. The praise the Prophet of Islam (pbuh) is one of the subjects in which we can see the axes of harmony in addition to the common themes of religion. Bordeh by Bosiri is the Arabic verse in the recent issue that as a pretext, it has been followed by Muslim poets such as Hatef Esfahani. A descriptive analysis with the intertextual approach of these two verses shows that Hatf Esfahani has taken a look at Bosiri’s Bordeh in structure, lexical style and Applying for the purpose of praise, but in the process of the subject, he is influenced by the Shiite worldview and the sublime soul of Iranian mysticism and has acted independently.
خلاصه ماشینی:
تحليل توصيفي با رويکرد بينامتني اين دو قصيده نشان ميدهد کـه هـاتف اصـفهاني در ساختار، اسلوب واژگاني و به کارگيري غرض مدح ، نـيم نگـاهي بـه بـردٔە بوصـيري داشـته ، ولـي در پردازش مضامين تحت تأثير جهان بيني شيعي و روح لطيف عرفان ايراني قرار دارد و مسـتقل عمـل کرده است .
او در اين مقاله نشان داد کـه هرچه بيشتر با انگاره هاي شعري يک شاعر آشـنا شـويم ، اطمينـان مـييـابيم کـه ايـن انگاره ها تقريبا همان هايي هستند که ديگران در اشعار خود بـه کـار بـرده انـد و نـوآوري شاعران در تصاويري نيست که ترسيم کرده اند، بلکه در زباني است که به کـار مـيبرنـد (ر.
معني اين سخن آن نيست که هاتف در خلق قصيدٔە خود به طور کامل تحت تأثير زبان ، ساختار و درون مايۀ بوصيري بوده ، بلکه با تحليل ساختار و محتواي قصيدٔە هاتف نشان ميدهيم که او به قصيدٔە بـرده تنهـا بـه عنوان يک پيش متن نظر داشته است و کلامش به دور از اسـلوب هـا و مضـامين خـاص شاعران ايراني نيست ، به گونه اي کـه مـدح او تبلـوري اسـت از ارزش هـاي فرهنگـي و مذهبي رايج بر ايران قرن دوازدهم که از گفتمان ديني و ادبي حاکم بـر جامعـۀ پـس از استقرار دولت صفويه در چند قرن اخير متأثر بوده است .