چکیده:
برخلاف آنچه ممکن است در بادی امر به نظر برسد، حقوق بین الملل انتقادی روایت بین المللی از مطالعات حقوقی انتقادی نیست. با این حال، مطالعات حقوقی انتقادی در کنار نقدهای جهانی بر لیبرالیسم، سهمی موثر در تکوین نظریه ی حقوق بین الملل انتقادی داشتهاند. مقاله ی حاضر، با هدف تبیین مفهومی موسع از حقوق بین الملل انتقادی، بر آن است تا نشان دهد که هر رهیافتی به حقوق بین الملل، که از طریق به پرسش کشیدن و بازخوانی نظام عقیدتی و رویه های آن، در صدد دریچه گشایی سیاست و نشان دادن ناهماهنگی میان وعدهها و غایات حقوق بین الملل و واقعیت موجود روابط بین المللی، یا به عبارتی فاصله ی میان وضع موجود و وضع مطلوب نظم حقوقی بین المللی باشد و این ناهماهنگی را به محدودیت ساختار یا نحوه ی عملکرد نظام حقوق بین الملل ارجاع دهد و با ارائه ی برنامه هایی در صدد تغییر یا تجدید ارزشها، ساختار یا عملکرد این نظام برآید، به طور کلی از یک ظرفیت انتقادی بالقوه برخوردار است. مروری بر شاخص ترین نمونه های رهیافت های انتقادی در مطالعات حقوق بین الملل و بررسی مدعاهای بنیادین آنها، در کنار بیان اهم انتقادات مطرح شده بر آنها، در مجموع نشان میدهد که رهیافت انتقادی با تاکید بر طرح مسئله به جای حل مسئله و توجه مضاعف به نقش آموزه های برجسته ترین صاحب نظران حقوق بین الملل، ظرفیت های وسیعی برای توسعه ی تدریجی و مترقیانه ی حقوق بین الملل پیش مینهد و از طریق مقابله با سیاست زدایی از حقوق بین الملل، در جست وجوی مشارکتی فعال تر در صورت بندی نظم حقوقی جهانی بر میآید. از چنین منظری، رهیافت انتقادی معرفتی است به سوی امید، پویایی و تکامل.
خلاصه ماشینی:
٣ ثانياً اين مؤلفه ي اساسي نه تنها در حرفه ي حقوقي، بلکه در ساحت فکر و انديشه ي حقوقي نيز وجود دارد؛ روشن ترين گواه آن ماده ي ٣٨ اساسنامه ي ديوان بين المللي دادگستري٤ است که «آموزه هاي برجسته ترين صاحب نظران حقوق بين الملل کشورهاي مختلف جهان » را به عنوان «ابزاري کمکي براي تعيين حد و حدود قواعد حقوقي» به رسميت شناخته است .
بنابراين در مجموع ميتوان گفت هر رهيافتي به حقوق بين الملل ، که از طريق به پرسش کشيدن و بازخواني نظام عقيدتي و رويه هاي آن ، در صدد دريچه گشايي سياست و نشان دادن ناهماهنگي ميان وعده ها و غايات حقوق بين الملل و واقعيت موجود روابط بين المللي، يا به عبارتي فاصله ي ميان وضع موجود و وضع مطلوبِ نظم حقوقي بين المللي باشد، و اين ناهماهنگي را به محدوديتِ ساختار (منابع ) يا نحوه ي عملکرد نظام حقوق بين الملل (فرايندها) ارجاع دهد و در نتيجه با ارائه ي برنامه هايي در صدد تغيير يا تجديد ارزش ها، ساختار يا عملکرد اين نظام برآيد، به طور کلي از يک «ظرفيت انتقادي بالقوه » برخوردار است .
مدخل "Civilized Nations" در دايره المعارف حقوق بين الملل عمومي ماکس پلانک : Sloan, James (2011), Max Planck Encyclopedia of Public International Law, Oxford University Press.
4. Progressive Development of International Law. بازيگران حقوق بين الملل » را در پديد آمدن شرايطي که باعث بحراني تر شدن اين پديده شده است مورد مداقه قرار مي دهيم .