چکیده:
لفور ترجمه را نوعی بازنویسی میداند که متاثر از محدودیتهای سیستمی؛ ایدئولوژی و سبک ادبی است. جستار پیشرو با رویکرد توصیفی- تحلیلی، این تاثیرات را در بازنویسی شبلی از غزل دهم و دوازدهم حافظ میکاود و برآیند آن چنان است که این بازنویسی هم متاثر از محدودیت سبکی است و هم متاثر از ایدئولوژی. نمودهای نگره لفور در این بازنویسی، ترجمه منظوم است و دگرگونسازی در وزن، آوا، ضمایر، افزایش برخی واژگان و بومیسازی به همراه نگرش عارفانه در بازنویسی نمادهای خانقاهی و بزمی. این بازنویسی گاه با زیادهگویی، معانی نارسا و دریافت یکسان از واژگان متفاوتی چون «پیر» و «شیخ» مخدوش میشود.
Lefevere considers translation as a kind of rewriting that is informed by the extra-systemic limitations like ideology and intra-systemic limitations like poetics. Adopting a descriptive-analytical approach, this research seeks to study the chebli’s rewriting of the ghazal 10th and 12th of Hafez The final result of this research, shows this rewriting is influenced by Poetic limitation and ideological . Manifestations of Lefeverechr('39')s view can be seen in the form of poems and manipulating the rhythm, music,inverting the use of pronouns, increasing some words, and domesticating,with the mystical attitude oon the rewriting of monastic symbols , and feast (bazm). Sometimes it is far from Lefevere ‘s view by exaggerating, unclear meaning and the same reception of "Pir" and "Sheikh".
خلاصه ماشینی:
سايه محدوديتهاي سيستمي لفور بر بازنويسي غزل دهم و دوازدهم حافظ (ترجمه عمر شبلي الصويري) دکتر حسين ناظري استاديار زبان و ادبيات عرب دانشگاه فردوسي دکتر سيد جواد مرتضايي دانشيار زبان و ادبيات فارسي دانشگاه فردوسي مشهد * معصومه نصيري چکيده لفور ترجمه را نوعي بازنويسي ميداند که متأثر از محدوديت هاي سيستمي؛ ايدئولوژي و سبک ١٢٧ ادبي است .
حال ، محدوديت هاي سيستمي، جايگاه شاهکارهاي ادبي جهان و قالب غزل در آميزه اي با نگره لفور کار هر مترجمي را به چالش ميکشد چرا که لفور ميخواهد بازنويسي هم همسو با فرهنگ مقصد باشد و هم بازتابنده اثر اصلي، آفريننده ، ادبيات و فرهنگ آن (١٠٩ ,٩٢ b,pp/١٩٩٢,Lefevere)، اين همان نقطه اي است که کار شبلي را با توجه به تفاوت هاي پارسيان و عرب در تنگنا قرار ميدهد.
زياده گويي شبلي هرچند بيان را برجسته تر ميسازد؛ اما گاه ممکن است معاني را دگرگون کند و معادل هايي نارسا از بيت بسازد چنان که در ترجمه بيت نخست از غزل دهم ميبينيم : دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما / (حافظ ، ١٣٩٥: ص ٩٠) شيخ الطريقۀ ليل الأمس في لهف قد غادر المسجد القدسي للحان فدبروا الأمر يا أهل الطريقۀ ما هذا الذي صار من شان إلي شان (شبلي،٢٠٠٦: ص ٥٠) شبلي با افزوده امرگونه «فدبروا الأمر» بر ساختار سروده ي حافظ و نيز ذکر «لهف » و «القدسي »، مفهوم را زير و رو ميکند.