چکیده:
علم کلام یکی از علوم کهن در جهان اسلام بوده و از ابتدای پیدایش آن موافقان و مخالفان فراوانی داشته است. اهل حدیث، به عنوان یک گروه نصگرا، به شدت با این علم مخالفت کردند و با نقل روایاتی به نقد این علم اقدام نمودند. از منظر این گروه، علم کلام افزون بر محتوای غلط در مسائل توحید، نبوت و معاد، دارای متد غیر منتجی است و این متد نتایج حاصل از آن را بیاعتبار میکند و به همین دلیل گروههای مختلف اسلامی را به انحراف میکشاند. برخی بر این باور بودند که اهلحدیث با اصل علم کلام مخالف نبودند، بلکه مخالفت آنها به دلیل کاربرد گروههای منحرف از این علم بوده است. از اینرو در این مقاله بر آنیم تا موضع دقیق اصحابحدیث در خصوص علم کلام را مشخص کنیم. بررسیها نشان میدهد که اهلحدیث استفاده از ابزار غلط را عامل رسیدن به نتایج اشتباه و در نتیجه شکلگیری فرق مختلف میدانند و علت مخالفت این گروه با علم کلام نه در کاربرد آن، بلکه در روشهای عقلی و جدلی است که در این علم استفاده میشود.
Theology is one of the ancient sciences in the Islamic world and has had many supporters and opponents since its inception. Hadith scholars, as a text-relying group, strongly opposed theology and criticized this science by quoting narrations. According to this group, in addition to the wrong content about monotheism, prophecy, and resurrection, the science of theology follows a non-resulting method, and this method invalidates the obtained results and misleads different Islamic groups. Some believed that hadith scholars were not opposed to theology, but rather their opposition was due to the deviant groups’ use of this science. This article intends to specify the exact view of hadith scholars regarding theology. The article concludes that hadith scholars believe that using the incorrect methods leads to incorrect conclusions and the emergence of diverse sects. The disagreement of hadith scholars with the science of theology is not due to the use of this discipline, but rather because of the rational and argumentative methods used in it.
خلاصه ماشینی:
در اين پژوهش سعي داريم تا با بررسي واکنش اصحاب حديث نسبت به علم کلام ، به منظومه فکري اين گروه و جايگاه عقل در آن پي ببريم و مشخص کنيم آيـا ايـن گـروه صرفا با متکلمان درگير شده اند يا دامنه نقد آنها شامل خود علم کلام نيز ميشود؟ و آيـا از منظر اهل حديث با دو نوع کلام مواجهيم يا اين گروه بـه صـورت مبنـايي بـا هرگونـه مشارکت عقل در فرايند فهم دين مخالفت ميکنند؟ با بررسي کتب و منابع موجود در اين مبحث ، به دو منبع بسيار مهم دست يافتيم : - کتاب التبيان في الرد علي من ذم علم الکلام با نگاهي جهت گيرانـه ، انديشـه هاي اصحاب حديث را تأويل ميکند و به صورت جدي اين گـروه را از موافقـان علـم کـلام مي داند و مخالفت آنان با علم کلام را صرفا در دايره نتايج محدود ميکند.
۵۹ بيهقي نيز با تحليل جملات بزرگان در رد علـم کـلام و دعـوت آنهـا بـه اينکـه ديـن ً خودتان را مانند انسان هاي ساده انديش (اعرابي) قرار دهيد، ميگويد: اولا سادگي اثبات اصل دين با عنايت به براهين و حجت هايي که از رسول خدا صلي الله عليه و آلـه نقل شده است ً و ثانيا عدم امکان تبليغ علم کلام در بـين عمـوم مـردم (زيـرا مسـائلي در کـلام مطـرح ميشود که امکان فهم صحيح آن براي عموم افراد وجود ندارد) اين مسئله ميتواند سبب گمراهي مردم شود؛ در غير اين صورت اصل علـم کـلام ، بـا توجـه بـه موضـوع آن کـه معرفت خداوند و صفات اوست ، قطعا مذموم نيست (بيهقي ، ۱۴۲۱، ج ۱، ص ۹۵).