چکیده:
هرچند، در نگاه نخست، قصاص، استیفای حق است، اما نوعا، اجرای آن، تلخی دو آسیب جبران ناپذیر را برای جامعه و خانواده، با خود، به همراه دارد. حرکت جهانی در حذف و یا کاهش حداکثری مجازات اعدام که در میثاقها و پیمان نامههای بین المللی منعکس است و سیاست کیفری جدید قانونگذار ایرانی در این راستا که کاهش جمعیت اعدام شوندگان را با حفظ ابتنای بر قانون شریعت و فقه جزای امامیه، دنبال می کند، اهمیت باز خوانی ادبیات فقه القصاص و در پی آن، اصلاح برخی از مواد قانون مجازات اسلامی، مستند به دیدگاه های فقهی واکاوی شده را در ادبیات فقه جزائی نمایان میسازد. در این راستا، مقاله پیش رو، با نگاه چیستی شناختی به مجازات قصاص، عطف به مواد 350 و 422 قانون مجازات اسلامی که به دیدگاه استقلالی پنداشتن حق قصاص و مبانی آن متکی است و به مشهور منسوب است، به معرفی دیدگاه فقهی مجموعی بودن حق قصاص روی می نهد و در فرآیند نقد و بررسی مبانی هر یک از این دو دیدگاه و نمایان داشتن عدم کفایت وجوه استنادی دیدگاه مشهور، به باز خوانی سیاست کیفری فقه جزای شیعه، در خصوص مجازات قصاص می پردازد که در نتیجه، پیشنهاد اصلاح مواد مذکور را در دستآورد عملی خود دارد.
at first glance, retribution is the realization of the right, however, its implementation brings with it the bitterness of two irreparable harms to society and the family. As global movement to eliminate or reduce the maximum death penalty as reflected in international treaties and he knew criminal policy of the Iranian legislature aimed to the number of those executed while maintaining the basis of Sharia law and Imami criminal jurisprudence. It follows that the importance of re-reading the literature of the jurisprudence of retribution and, consequently, amending some articles of the Islamic Penal Code, based on the jurisprudential views analyzed in the literature of criminal jurisprudence, is evident. in this regard, the present article, with a cognitive view of the punishment of retribution, referring Articles 350 and 422 of the Islamic Penal Code, which is based on the independent view of the right to retribution and its principles and is attributed to the famous, introduces the jurisprudential view of the totality of the right Qisas takes place and in the process of criticizing the foundations of each of these two views and showing the inadequacy of the citations of the famous view, he rereads the criminal policy of Shiite criminal jurisprudence regarding the punishment of Qisas, which, as a result, proposes amendment. It has the mentioned materials in its practical achievement.
خلاصه ماشینی:
دیدگاه مشهور شمار چشمگیری از فقهای امامیه ، چنین میاندیشند که به شمارگان اولیاء دم ، حق قصاص وجود دارد؛ از این رو، اگر برخی از اولیاء دم ، جانی را عفو کند و یا از وی، دیه ستاند، قصاص ، ساقط نمیشود و اولیاء دمی که خواهان قصاص هستند، میتوانند مستقل از دیگر اولیاء دم ، جانی را قصاص کنند ( شیخ طوسی، ١٣٨٧، ٥٥/٧، ٦٩؛ ١٤٠٧، ١٥٣/٥؛ ابن زهره ، ١٤١٧، ٤٠٥ ـ ٤٠٦؛ ابن ادریس ، ١٤١٠، ٣٢٦/٣؛ محقق حلی، ١٤٠٨، ٢١٥/٤؛ ١٤١٨، ٣٠٠/٢؛ علامه ی حلی، ١٤١٣، ٦٢٤/٣؛ ١٤١١، ١٩٨؛ ١٤١٠، ١٩٩/٢؛ ١٤٢٠، ٤٩٣/٥، ٤٩٥؛ شهید اول ، ١٤١٠، ٢٧٣؛ شهید ثانی، ١٤١٠ ، ٩٦/١٠؛ ١٤١٣، ٢٣٩/١٥؛ فیض کاشانی، بیتا، ١٣٩/٢؛ اردبیلی، ١٤٠٣، ٤٣١/١٣ـ٤٣٢؛ مجلسی، ١٤٠٤، ١٧٨/٢٤؛ بیتا، ٩٩؛ طباطبائی حائری، ١٤١٨، ٣٠٦/١٦ـ٣٠٨؛ حسینی عاملی، بیتا، ٩٧/١١؛ نجفی، ١٤٠٤، ٣٠٦/٤٢؛ مرعشی نجفی، ١٤١٥، ٤٠٣/٢ـ ٤١٠؛ موسوی خویی، ١٤٢٢، ١٥٨/٢؛ موسوی سبزواری، ١٤١٣، ٢٩٢/٢٨؛ تبریزی، ١٤٢٦، ٢٥٧ـ٢٥٨؛ فاضل لنکرانی، ١٤٢١، ٣٢٠ـ٣٢٢؛ مدنی کاشانی، ١٤١٠، ١٦٨؛ حسینی روحانی، ١٤١٢، ١٢٦/٢٦ ).
این روایت ، در استقلالی بودن حق قصاص دلالت دارد و گذشت برخی از اولیاء دم ، سبب سقوط قصاص نمیشود؛ زیرا در صورت عدم استقلال اولیاء دم برای قصاص جانی، امام (ع ) در پاسخ ابی ولاّد نمیفرمودند: پسر مقتول ، جانی را قصاص کند ( فاضل آبی، ١٤١٧، ٦٢٠/٢؛ شهید ثانی، ١٤١٠، ٩٧/١٠؛ ١٤١٣، ٢٤٠/١٥؛ سیوری حلی، ١٤٠٤، ٤٤٦/٤؛ اردبیلی، ١٤٠٣، ٤٣٢/١٣؛ مجلسی، ١٤٠٤، ١٧٨/٢٤؛ طباطبائی حائری، ١٤١٨، ٣٠٧/١٦؛ خوانساری، ١٤٠٥، ٢٦٥/٧؛ مرعشی نجفی، ١٤١٥، ٤١٠/٢؛ موسوی خویی، ١٤٢٢، ١٥٩/٢؛ موسوی سبزواری، ١٤١٣، ٢٩٢/٢٨؛ فاضل لنکرانی، ١٤٢١، ٣٢٢؛ مدنی کاشانی، ١٤١٠، ١٦٨؛ تبریزی، ١٤٢٦، ٢٤٨، ٢٥٧ـ٢٥٨؛ حسینی روحانی، ١٤١٢، ١٢٤/٢٦ ).