چکیده:
حبیب بن مظاهر یکی از شهدای کربلا و به تعبیر صحیحتر پیرترین شهید واقعه جانگداز کربلا بوده
است. بیشک شناخت این بزرگمرد در شناخت راه صحیح زندگی کمک شایانی به تمامی مسلمانان به
خصوص مسلمانان کهنسال خواهد نمود. این مقاله بر آن شده تا زندگی, روش و منش او را بیان کند. از
این رو نویسنده و پس از بیان ولادت و خصوصیات شخصی حبیب به سراغ وقایعی از ایشان که در تاریخ
حضرت علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام آمده است میپردازد. و در نهایت, داستان پیوستن به
کاروان سید الشهداء شهادت و سرئوشت قاتل او را بیان میدارد.
خلاصه ماشینی:
ميثم هم گفت : من هم خوب مي شناسم مرد سرخرويي را که گيسواني دارد (منظورش خود حبيب بود) و به عنوان ياري فرزند رسول خدا، حسين کشته مي شود، و سربريدهاش را در کوفه مي گردانند، آنان پس از اين گفت وگو، از هم جدا شدند.
سليمان که از چهرههاي سرشناس شيعه و از شخصيتهاي معروف کوفه بود و به آل علي عشق مي ورزيد، براي حاضران، از مرگ معاويه و جانشيني يزيد و امتناع امام حسين × از بيعت با او و عزيمت آن حضرت به مکه سخنها گفت .
پس از اين نامه ، نامه هاي فراوان ديگري به حسين بن علي × ارسال شد، که در همه آنها از امام خواسته شده بود که با سرعت در اولين فرصت خود را به کوفه برساند.
حبيب ابن مظاهر و مسلم ابن عوسجه ، دو تن از فعالترين کساني بودند که به طور پنهاني و دور از چشم جاسوسان حکومتي ، براي مسلم ابن عقيل از مردم بيعت مي گرفتند و خود را تمام وقت ، وقف نهضتي کرده بودند که بنا بود به رهبري امام حسين × انجام گيرد.
وقتي عصر آن روز انبوهي از سپاه عمر سعد به اردوگاه امام هجوم آوردند حسين بن علي × برادرش عباس را مأمور کرد تا از نيت و برنامه اين مهاجمان براي او خبر آورد.
نافع که سخنان اين خواهر و برادر را شنيده بود به سرعت نزد حبيب ابن مظاهر آمد و آن گفتگو و همچنين تعبير امام را درباره اصحابش براي او نقل کرد.