چکیده:
مسئله پژوهش حاضر تبیینِ نقش اصالت وجود و اصالت ماهیت در تعیین ماهیت پذیری و یا عدم ماهیت پذیری واجبالوجود است؛ پرسش اصلی عبارت است از اینکه به پشتوانه کدام یک از مبانی؛ اصالت وجود یا اصالت ماهیت؛ میتوان تفسیرِ متقن و مبرهنتری از عدم زیادت وجود بر ذات واجب و عدم ماهیتپذیری واجب الوجود اقامه نمود. با روش توصیفی تحلیلی پس از واکاوی تمایز یا عدم تمایز میان اقتضاپذیری و علیت ذاتِ واجب الوجود و همچنین با تکیه بر حیثیت تقییدیه و یا تعلیلیه مشخص خواهد شد کدام یک از مبانی در اثبات نزاهت حق تعالی از ماهیت کارآمدتر است. اما با توجه به دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی در نگاه اولیه اختلاف مبنایی در تفسیر نزاهت حق تعالی از ماهیت مطرح شده است اما آنچه در این نوشتار بدان پرداخته شده این است که انتقاد علامه طباطبایی نسبت به ساختار یکی از استدلالهای ملاصدرا در راستای ماهیتناپذیری حقتعالی از ماهیت وارد شده و با توجه به مبنای اصالت واقعیت، نیز میتوان محتوای نظر علامه را در موافقت با نظر ملاصدرا دانست.
The current essay seeks to explain the role of the doctrines of “the primacy of existence” and “the primacy of quiddity” in the determination of whether or not the Necessary Being is capable of having quiddity. The main question is which doctrine, whether the primacy of existence or the primacy of quiddity, can aid us to provide a more dependable and rationally grounded interpretation of the identity of the existence and quiddity in Necessary Being and the impossibility of its having quiddity in addition to existence. Using a descriptive-analytic method, after an exploration of the distinction or indistinction between the potentiality and causality in the nature of the Necessary Being and also referring to the notions of the conditional or causal dimensions, we will show which doctrine is more efficient in proving the divine purity of the Lord in having quiddity. However, some scholars have superficially suggested that there is a fundamental difference between the viewpoints of Mulla Sadra and Allameh Tabatabaei regarding the absence of quiddity in God. This essay has sought to show that Allameh Tabatabaei's criticism addresses the structure of one of Mulla Sadra's arguments regarding the impossibility of having quiddity on the part of the Lord and, given Allameh's belief in the doctrine of "the primacy of reality", the content of Allameh's view can be seen as in line with Mulla Sadra's view.
خلاصه ماشینی:
(فياضي ، ١١) آنچه در اين تحقيق بدان خواهيم پرداخت اينکه بر مبناي اصالت وجود، ذات واجب ، ماهيت از نوع اول نخواهد داشت و در صورت پايبندي به اصالت ماهيت ، مشکلاتي متوجه طرفداران اصالت ماهيت خواهد شد، اما تعريف سومي نيز از ماهيت ميتوان ارايه کرد که مشهور نزد فلاسفه نيست اما به صورت ضمني ملاصدرا در آثار خود بدان تصريح کرده است و آن عبارت است از اينکه «هرچه غير از وجود» است .
به عبارت ديگر نگارندگان در اين مقاله بدون جانبداري از مبنايي خاص و يا شخصيتي ، (باتوجه به موضعي فراتر) مباني مورد نظر را واکاوي ميکنند و حتي استدلال ملاصدرا و علامه طباطبايي نيز در ادامه مورد نقد و بررسي قرار خواهدگرفت ، اما با توجه به ادله اي که در ادامه بدان خواهيم پرداخت طرفداران اصالت ماهيت نمي توانند ادعا کنند واجب الوجود وجود محض است و در عين حال به اصالت ماهيت نيز پايبند باشند.
(صدرالمتالهين ، الحکمه المتعاليه ، ١٠٠/١) نکته قابل تامل ديگر که ملاصدرا بدان پرداخته است اينکه بين مقتضي و مقتضا هيچ گونه جدايي و بينونتي وجود ندارد زيرا جنس و فصل به حسب خارج ، اتحاد وجودي دارند و به لحاظ ذهني داراي تغاير مفهومي هستند و به همين خاطر ميتوان ذات واجب را داراي اقتضا دانست ولي در عين حال از عليت خالي دانست .