چکیده:
مسئله آزادی به ویژه آزادی معنوی از مطالب بنیادین در سلسله مسائل فلسفه نظری و عملی است؛ هرچند نقش آن در فلسفه عملی نمایان تر است. اهمیت و ضرورت این مسئله و جایگاه ویژه آن در حل مسائل فلسفی به ویژه مسائل انسانشناسی، موجب اهتمام ویژه متفکران به آن شده است. در این مقاله دیدگاه دو متفکر تاثیرگذار در حوزه فلسفه غربی و فلسفه اسلامی، با روش توصیفی تحلیلی واکاوی شده است: یکی ایمانوئل کانت که در حوزه فرهنگ مسیحی رشد یافته و دیگری شهید مطهری که در حوزه فرهنگ اسلامی پرورش پیدا کرده است. از رهگذر این جستار روشن می شود که کانت در فلسفه اخلاق خود آزادی را مبنای استدلال بر اخلاق قرار داده است. ایده بنیادی اخلاق کانت این است که عمل انسان باید نهتنها مطابق وظیفه بلکه صرفا از روی وظیفه و به صرف احترام به قانون اخلاق باشد؛ ازاین روست که کانت به مفهوم بنیادی فلسفه اخلاق خود یعنی خودفرمانی اراده (خودآیینی) می رسد. شهید مطهری بر خلاف کانت، آزادی اخلاقی را به رعایت قوانین پیوند نمی زند، بلکه آن را با رعایت قوانین الهی و نگاه داری جانب انسانیت انسان پیوند می زند. برایناساس آزادی اخلاقی، آزادی انسان از شهوات خود، آزادی انسانیت انسان از حیوانیت خود و استقلال او در انسانیت اخلاقی خویش است.
Freedom, especially the spiritual freedom, is one of the fundamental issues in both theoretical and practical philosophy. Its role is, however, more conspicuous in practical philosophy. The importance and necessity of this fact and its special position in resolving philosophical issues, especially the issues related to anthropology, has caused thinkers to pay special attention to it. In the present article, the views of two influential thinkers in the domain of Western and Islamic philosophy have been scrutinized through a descriptive-analytical method. One is Immanuel Kant, grown in the sphere of Christian culture, and the other is the Martyred Master Mutahhari, nurtured in the sphere of Islamic culture. Here, it is clarified that Kant has established, in his philosophy of morality, ‗freedom‘ as the foundation of his arguments for morality. The fundamental idea of Kant‘s morality is that the man‘s action must be not only based on his duty but also merely based on duty and just out of respect for moral law. In this way, Kant reaches the fundamental concept in his philosophy of morality, i.e. the idea of autonomous will (autonomy). Unlike Kant, the Martyred Master Mutahhari does not establish a link between moral freedom and observing the law; rather, he relates it to observing divine laws and paying attention to the aspect of humanity in the man. According to that idea, moral freedom, human‘s freedom from his own passions, the freedom of human‘s humanity from his animal aspect, and his autonomy, are all manifested in his moral humanity
خلاصه ماشینی:
ایده بنیادی اخلاق کانت این است که عمل انسان باید نهتنها مطابق وظیفه بلکه صرفاً از روی وظیفه و به صرف احترام به قانون اخلاق باشد؛ ازاینروست که کانت به مفهوم بنیادی فلسفه اخلاق خود یعنی خودفرمانی اراده (خودآیینی) میرسد.
پژوهش سوم نیز گرچه دارای مزیت مسئلهمحوری و منعکسکننده روش تطبیقی است، اما با موضوع پژوهش ما متفاوت است و به مطالعه تطبیقی مفهوم آزادی در اندیشه سیاسی اسلام شیعی و غرب معاصر با تأکید بر آرای شهید مطهری و آیزایا برلین میپردازد؛ ازاینرو به نظر میرسد جای پژوهشی که به بررسی تطبیقی آزادی اخلاقی ـ نه مطلق آزادی ـ در اندیشه کانت و شهید مطهری بپردازد در حوزه آزادیشناسی خالی است که نویسنده بررسی این مسئله را کانون پژوهش خود قرار داده است.
آزادی اراده و خودآیینی ایده بنیادی اخلاق کانت این است که عمل انسان باید نهتنها مطابق وظیفه، بلکه صرفاً از روی وظیفه و به صرف احترام به قانون اخلاق باشد.
اثباتناپذیری وجود خدا با عقل نظری از موارد اختلافی میان این دو دیدگاه در حوزه مبانی آزادی اخلاقی است: کانت برهانی برای اثبات وجود خدا ارائه میدهد؛ ولی نه از راه «عقل نظری»، بلکه از راه «عقل عملی» که بعدها به «برهان اخلاقی کانت» معروف شد؛ اما به باور شهید مطهری، اثبات وجود خدا نهتنها با سلسله مسائل عقل نظری میسور است، بلکه خداشناسی فطری انسان است (مطهری، 1364، ج5، ص4).