چکیده:
یکی از مباحث مهم اعتقادی که متکلمان اسلامی اهتمام جدی به آن داشتهاند بحث «کلام الهی» است. در باب حقیقت کلام الهی دیدگاههای متفاوتی ارائه شده است. ازجمله آنها دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی است. پرسشی که این پژوهش بدان پرداخته این است که آیا تبیین خواجه نصیرالدین از حقیقت کلام الهی، براساس تفسیر شارحان او، میتواند پاسخی قانعکننده نسبت به حقیقت کلام الهی بهشمار آید؟ این نوشتار پس از اشاره به دیدگاههای گوناگون درباره حقیقت کلام الهی، با روش توصیفی ـ تحلیلی و همچنین کتابخانهای، دیدگاه ایشان را براساس تفسیر شارحان آثارش (علامه حلی و محقق لاهیجی) بررسی و ارزیابی کرده و به این نتیجه رسیده است که تفسیر علامه حلی از، دیدگاه خواجه نصیرالدین کامل بهنظر نمیرسد؛ و تفسیر محقق لاهیجی از آن ـ افزون بر اینکه ایشان سخن خواجه نصیرالدین را طبق دیدگاه و مذاق خودش تفسیر نموده ـ با اشکالاتی مواجه است. سپس دیدگاه کامل و جامعی که از این اشکالات مبرا باشد پیشنهاد داده است.
One of the important belief topics seriously discussed by Islamic theologians is "God's Word". There are different views presented about the truth of the Divine word, including the opinion of Khajeh Nasir Al-Din Tusi. The question addressed by this research is whether Khajeh Nasir's explanation of the truth of God's word - based on the interpretation of his commentators - can be considered a convincing answer to the truth of God's word? Mentioning various viewpoints about the truth of God's word, this article investigates and evaluates his views based on the interpretation of the commentators of his works (Allameh Helli and Mohaqqeq Lahiji) using a descriptive-analytical and library method. I have concluded that the interpretation of Allameh Helli does not seem complete from Khajeh Nasir's point of view; and Mohaqqeq Lahiji's interpretation has some problems - in addition to the fact that he interpreted Khajeh Nasir's words according to his own point of view. Then I propose a complete and comprehensive view that is free from these problems.
خلاصه ماشینی:
بدینروی اين پرسش مطرح است که آيا تبيين خواجه نصیرالدين از کلام الهي پاسخي قانعکننده براي حقيقت کلام الهي ميتواند بهشمار آيد، يا خير؟ آيا تفسيرهايي که شارحان سخنان ایشان از کلام وي داشتهاند حقيقتاً مقصود او را تأمين ميکند؟ در اين نوشتار، با اشاره به ديدگاههاي گوناگون درباره حقيقت کلام الهي، به روش «توصيفيـ تحليلي» و همچنين «کتابخانهاي»، ديدگاه خواجه نصيرالدين طوسي براساس تفسير شارحان آثار ایشان (علامه حلي و محقق لاهيجي) بررسي و ارزيابي شد و اين نتيجه بهدست آمده است که تفسیر علامه حلی از ديدگاه خواجه نصیرالدين ـ كه شايد بيشتر به ديدگاه ایشان نزديک باشد ـ کامل بهنظر نميرسد؛ و تفسير محقق لاهيجي از آن ـ افزون بر اينکه وی سخن خواجه نصیرالدين را طبق ديدگاه و مذاق خود تفسير نموده و حقيقتاً مراد او را نميرساند ـ با اشکالاتي مواجه است.
3. معتزله بر اين عقيده است که کلام خداوند اصوات و حروفي حادث بوده و قائم به ذات الهي نيست، بلکه فعل و مخلوق او بهشمار میآید و «متکلم بودن خداوند» به معناي ايجاد حروف و اصوات در خارج است (معتزلي، 1422ق، ص 357؛ حمصي رازي، 1412ق، ج 1، ص 215).
رويکرد دوم (کلام نفسي و لفظي) بايد توجه داشت که متکلمان اشعري بر پذيرش «کلام» به معناي ايجاد صوت و حروف تصريح دارند، ولي تفاوت ديدگاه آنها و متکلمان معتزلي و اماميه در اين است که آنها افزون بر اصوات و حروف (کلام لفظي)، کلام نفسي را نيز مطرح کردهاند و کلام حقيقي و واقعي را «کلام نفسي» دانستهاند، درحاليکه معتزليان و خواجه نصیرالدين و همچنين شارحان او کلام نفسي به بيان اشاعره را غيرمعقول ميدانند.