چکیده:
ادبیات عرفانی یا ادبیات صوفیانه، قسمتی از میراث منثور و منظوم ادبی است که شاعران عارف یا عارفان شاعر، تحت
تاثیر مشرب تصوف به وجود آوردهاند و دربرگیرندهی قسمت عظیمی از ادبیات پارسی است. صوفیه (عرفا) به دلیل
جایگاهی والا و مثبت که در میان طبقات جامعه دارند، دیدگاهشان از اهمیتی ویژه برخوردار است. اگر بخواهیم از
وجه نمادین (رمزی) زن که در ادبیات عرفانی مطرح شده به واقعیت و حقیقت آن رهیابیم ناگزیریم به یافته ها و
مشهودات عارفان مراجعه کنیم؛ مشهوداتی که با علم حصولی و با براهین عقلی دریافته نشده، بلکه با تمرین و ممارست و
تزکیه نفس و عبور از عالم ماده و حس و عقل صورت گرفته؛ چرا که در نگاه عارفان ابزار شناخت کشف و شهود است و
تنها در این صورت میتوان حقایق را بدون حجاب حس و برهان شهود کرد. با توجه به اهمیت جایگاه زن به عنوان
عنصر برجستهی اجتماعی، شناخت جامع و دقیقتر او امری ضروری است.
این پژوهش بر آن است تا به بررسی جایگاه زن در ادبیات عارفانه فارسی با تاکید بیشتر در اندیشه های عرفانی بپردازد.
روش پژوهش تحلیل محتوا است. در این راستا آثار عرفانی مولانا، حافظ و عطار را مورد واکاوای قرار داده تا از این
طریق نشان دهد که آن گوهر وجودی زن که در عرفان نظری ادعا میشود، چگونه در آثار مهم ادب عرفانی پارسی
تجلی یافته است. آنچه از بررسیها به دست میآید مبین این امر است که این شاعران عارف در معرفی مرتبت زن،
تعاریفی مشابه با تعابیر ابن عربی در این باره داشته و زن را دارای نوعی خالقیت و جامعیت دانسته و در جایگاهی والا
ستوده اند به طوریکه زن نمونهی تجلی حق معرفی شده و این تعریف زیباترین تصویر ممکن از زن را ارائه میدهد.
خلاصه ماشینی:
» (ابن عربي، ترجمه ي خوارزمي،١٣٨٥) ابن عربي زن را سيماي خالقيت پروردگار ميداند و ميگويد: «صورت زن براي عارف ، کامل ترين مظهر تجلي خلاقيت الهي است : فشهود الحق في النساء اعظم الشهود و اکمله » هر مظهري که جامع اسماء الهي بيشتري باشد خداوند را بهتر نشان ميدهد و زن در مظهريت خدا کامل تر از مرد است ابن عربي در فصوص الحکم آورده که چون زن هم فاعل است و هم منفعل ، بنابراين شهود حق در وجود زن به طور اتم و اکمل صورت ميگيرد.
در پژوهشي تحت عنوان «زن از ديدگاه سنايي و مولوي» نوشته ي فلور ولي پور ديدگاه حکيم سنايي و مولانا درباره ي زن به عنوان عالي ترين جلوه ي وحدت با حق مورد بررسي قرارگرفته و بيان ميشود زن مظهر عاليترين جمال و عشق الهي و نيز جامع ترين تجليگاه اسما و صفات الهي و داراي صفات خالقيت و جامعيت است و شهود تمام و کمال حق را ميتوان در آيينه ي وجود زن ديد.
بررسي جايگاه زن در انديشه هاي عارفانه ي مولانا، حافظ و عطار به طورکلي در خصوص زن ، جايگاه ، نقش و تأثير او در عرفان ميتوان به نتايج زير دست يافت : اول اينکه زن تجلي بخش ذات الهي است و محبت به او، محبت به حق که معشوق مطلق است را در پي دارد ، دوم زن و مرد در اصل انسانيت باهم برابرند و حتي گاهي زن ميتواند در مرتبه اي والاتر قرار گيرد و سوم اينکه زن نماد نفس کلي است و خالقيت زن مورد اشاره قرار گرفته است .