چکیده:
ادبیات منعکس کننده ی شکل ویژه ی زندگی و فرهنگ هر جامعه است و یکی ازچالش برانگیزترین
موضوعاتی که انسان همواره با آن مواجه بوده است. مسئله ی زن است. چگونگی دیدن زنان و اینکه زنان
چگونه دوست دارند دیده شوند، و یا خود را بازنمایی کنند، مسئله ای جدی و تقریبا لاینحل بوده است.
پژوهش حاضر با هدف بررسی بازنمایی زن در ادبیات داستانی معاصر ایران انجام شد. نتایج نشان داد که
بازنمایی زن از سوی مردان در آثاری که آنان خلق کردهاند، هموراه تصویری ناقص از زن ارائه دادهاند.
زن گاهی رخساری قابل ستایش و اثیری، و گاه لکاته ایی است که جسم اش فسادانگیز است. اکنون زنان
در دهه های اخیر فرصتی بدست آوردهاند که در آثار داستانی خویش تصویرگر تمام قد خویش باشند؛ و
تصویری کامل و انسانی از خود نشان بدهند
خلاصه ماشینی:
١. وقتي مردها از زن مي نويسند شايد به نظر برسد زن در تمامي عرصه هاي متنوع زندگي هميشه در سايه ي مرد نشان داده شده و شاهد هم بياوريم که در ساختار اجتماعي، زنان حضور کم رنگي داشته اند و همين يعني صداي مردها بيشتر شنيده شده است .
شايد هم نقش هاي برجسته ي زن در ادبيات را گواه بگيريم که ببينيد در بيشتر آثار گذشته زن در نقش يک معشوقه ي زيبا رو ظاهر شده است که بايد به انتظار رهايي و وصال باشد و اگر بدبينانه تر قضيه را دنبال کنيم متوجه جادوگرها در افسانه ها بشويم که همه شان از قضا زن هستند و بعد نتيجه بگيريم که اين نگاه مرد سالارانه به زن است .
با يک نگاه گذرا (نگاهي گزينشي) به رمان ها و داستان هايي که زنان و موضوعات مرتبط با آن ها محور اصلي هستند به دنياي حضور زن و نقش هايي که ايفا کرده است در ادبيات داستاني نزديک ميشويم .
اين که نويسندگان مرد تا چه اندازه اي در شخصيت پردازي زن هاي داستان شان به احساسات و واقعيت زندگي زن نزديک شده اند، بحث جداگانه اي است اما بدون شک اگر تا ديروز زن داستان هدايت ، زرين کلاه به دنبال مرد گمشده اش بود و يا زنان داستان چوبک با آن نگاه عميق ناتوراليستي در بند شهوت بودند و در فقر و فساد به سر مي بردند، زن هاي داستان هاي امروزي، جهان داستاني شان و نگاه شان به خواسته ها و در نهايت به خودشان بسيار متفاوت شده است و هويت تازه اي کسب کرده اند.