چکیده:
راوندیه جماعتی از شیعیان و پیروان غالی عباسیان بودند که از نخستین گروه های متعصب و
هودار عباسیان شدند. آنان در ابتدا معتقد به نظریه گروهی از کیسانیه مبنی بر اینکه خلافت
از محمد بن حنفیه به پسرش ابوهاشم و بعد از او با توجه به وصیتش به محمد بن علی
عباسی رسیده است، بودند. ولی بعدها از این نظریه عدول کرده و خلافت را کاملا عباسی
دانسته مبنی بر اینکه پس از درگذشت پیامبر، عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر، وصی و
جانشین اوست. راوندیه، ولی بر سر این اعتقاد خود، نیز باقی نمانده و دچار انشعاب شدند.
یکی از دلایل این انشعاب را میتوان کشته شدن ابومسلم دانست که باعث قیام آنان به
عنوان یک جریان سیاسی اعتقادی در سال ١٤١ ه .ق شد اما باید دانست که ریشه اعتقادی
این فرقه در دورهی گذشته است، زمانی که عباسیان برای تثبیت نظریهی عباسی خلافت
از آنان استفاده کردند. در همین جهت این پژوهش در پی تبیین چگونگی شکل گیری و
پیدایش فرقه راوندیه و همچنین بررسی علت قیام این فرقه براساس روش توصیفی و تحلیلی
و استفاده از ابزار مطالعه کتابخانه ای است.
The Ravndyh party was an association of Shia who followed the Abassid
Caliphate who became a fanatic and supportive group of Abassid.
They were firstly believed on the Kaysanites’s doctrine which was said
that caliphate of Muhammad ibn al-Hanafiyyah was attained by his son
Abu Hashem and then Muhammad ibn Ali Abassid according to his will.
However, they were rejected this doctrine afterward and considered the
caliphate to be completely Abbasid. In the other word, after the death of
the Prophet, Abbas bin Abdulmutallab, the uncle of the Prophet, was his
guardian and successor. However, Ravndyh did not stay on such a belief
and divided to the branches. One of the reasons for this division could
be related to the killing of Abu Muslim, which led to their political and
religious uprising in 141 AH, but it should be known that the ideological
roots of this sect could be attributed to the earlier period, when the Abbasids
used them to establish their doctrine of caliphate. Therefore, this
study seeks to explain how the Ravndyh sect was formed and emerged
and also to investigate the cause of the uprising of this sect based on descriptive-
analytical methods and the use of library study tools.
خلاصه ماشینی:
يکـي از مـواردي کـه آنـان بـراي پيشـبرد کار خـود اسـتفاده کردنـد نظريـه انتقـال وصيـت و حـق امامـت از ابوهاشـم بـه محمــد بن علــي عباســي بــود، ولــي بعــد بــه خاطــر خطراتــي کــه ايــن نظريــه بــراي آنــان داشــت و ممکـن بـود علويـان را مدعـي حـق خلافـت کنـد از آن دسـت کشـيده و بـراي ترويـج ايـن انديشـه ، کـه آنــان نزديکتريـن خانـدان هاشــمي بـه پيامبـر بـوده و از لحـاظ قانونـي، حقوقـي و شــرعي وارث اصلـي پيامبـر هسـتند دسـت بـه کار شـدند.
بنابرايـن تصميـم گرفتنـد در کنـار تثبيـت قـدرت خـود بـه آرامـي مبنـاي خلافـت خـود را کامـلا عباسـي کننـد و در اينجـا بـود کـه راونديـه بـه عنـوان يـک شـيعه آل عبـاس بـه وجـود آمـد و بــراي ترويــج ايــن انديشــه کــه امامــت بعــد از پيامبــر بــه عبــاس مي رســيده مــورد اســتفاده قــرار گرفــت .
آنـان ايـن واقعـه تاريخـي را نمي توانسـتند ناديـده بگيرنـد چـون کـه براسـاس نظريـه آنهـا کـه خلافـت بعـد از پيامبـر حــق عبـاس اســت مخالــف بــود بنابرايــن درصــدد توجيــه آن بــر آمدنــد و گفتنــد کــه عبــاس حــق خـود را بـه بـرادرزاده اش داده اسـت و بـه او پيشـنهاد کـرده «يـا ابن اخـي، هلـم الـي ان بايعـک فـلا بعـک فـلا يختلـف عليـک اثنان »(مسـعودي، ١٤٠٩: ٢٣٦/٣ـ٢٣٧).
در مرحلـه بعـد آنهـا از عقيــده کيسـاني خـود عـدول کـرده ، معتقـد و مـروج ايـن انديشـه شـدند کـه عبـاس عمـوي پيامبـر وارث قانونـي پيامبـر در خلافـت اسـت و مبنـاي خلافـت را از هاشـمي بـودن بـه عباسـي تغييـر دادنـد و مرحلــه آخـر روي گــردان شــدن عـده اي از آنـان از عقيـده شـان مبنـي بـر عباسـي بـودن خلافـت و قائـل شـدن بـه امامـت ابومسـلم از طريـق حلوليــت بود(اشــعري، ١٣٦٠: ١٨٠؛ نوبختــي، ١٣٥٣:٤٨؛ ابن حــزم ، ١٩٩٦: ٨/٣؛ مشــکور، ١٣٧٢: ٨٤).