چکیده:
بیش از60 سال از شروع برنامه ریزی در ایران می گذرد اما به دلیل ساختار اقتصاد ایران و متکی بودن به درآمدهای نفتی، دخالت نامناسب در سازوکار بازار، عدم اولویت گذاری مناسب در اقدامات و عدم پایبندی به آن، توان نامتناسب فنی، آمار و اطلاعات کشور و سایر عوامل، روند تکاملی و پیشرفت در برنامه ریزی مشاهده نمی شود و متأسفانه در اغلب برنامه ها پیش بینی ها و هدفگذاری¬ها متناسب با محتوای برنامه ها، توان و منابع در دسترس نبوده است. نظام برنامه ریزی در چند دهه گذشته آنچنان که از آن انتظار می رفته است اثربخشی چندانی برای دستیابی به اهداف مورد نظر برنامه ریزان نداشته است.
نحوه نگرش برنامه (حوزه حضور، خواسته ها، اولویت ها، کارگزاران و ادله توجیهی) و ساخت برنامه¬های توسعه (رابطه میان برنامه و کارگزاران، روش هدایت کارگزاران، نقاط حساس برنامه، معیارهای اندازه گیری، زمان بندی¬ها و پیوندهای برنامه ای) از جمله عواملی است که بر امکان توفيق آن برنامه ها و دستیابی برنامه ریزان به خواسته های ذکر شده تأثیر دارد. در صورتی که این عوامل نادیده یا کم اهميت شود، امکان دستیابی به هدف های برنامه کاهش می یابد. به بیان دیگر، نمی¬توان تصور کرد که برنامه¬ها قوه تشخيص داشته باشند و بتوانند به شکلی هوشمند در هر لحظه با عنایت به مجموعه وضعیت، روی کارگزاران متحرک نشانه گذاری کنند. با قبول این وضع، لازم است برنامه ریزان خواسته های خود را به دقت مطرح کرده و سپس راه رسیدن به آن خواسته ها را در چارچوب سازوکارهای ممکن بیان کنند. لازم است تا ایشان با تشخیص اولویتها و هم راستا کردن آنها با مجموعه منابع و امکانات در دسترس مجموعه را در قالب برنامه¬های توسعه¬ای گردآورند که همگان در کشور علاوه بر باور داشتن آن و فهم و ادراک یکسان از آن، بتوانند در عملیاتی کردن آن هم سهمی داشته باشند. در این مقاله سعی شده پس از تبیین ابعاد مختلف توسعه به بررسی آسیب¬ها و چالش¬های برنامه¬ریزی توسعه در کشور بپردازیم تا بتوانیم به راهکاری برای برون رفت از این چالش دستیابیم