چکیده:
تعیین اصل در عرصه تعاملات بین المللی دولت اسلامی چندی است در اندیشه سیاسی اسلام مطرح گشته و علی رغم بررسی های صاحب نظران و ارائه دیدگاه هایی هم چون «جنگ و جهاد» و«صلح و همزیستی مسالمت آمیز»، هم چنان یافتن ضابطه ای کلی و غیر قابل تغییر در عرصه تعاملات بین المللی دولت اسلامی، مسأله ای است که نیازمند کاویدن تا مرحله پاسخی درخور است. با تکیه بر مثلث الزامی«عزّت»، «حکمت» و«مصلحت» به عنوان خط مشی و چارچوب حاکم بر عرصه تعاملات دولت اسلامی ـ مندرج در بند ششم بیانیه گام دوم انقلاب ـ تحلیلِ برآمده از داوری عقل و در پرتو آموزه های وحیانی، حاکی از آن است که «دعوت به اسلام و حاکمیت آن» اصلی بنیادین و استثناناپذیر و یگانه مَحملِ توجیه کننده صلح و همزیستی مسالمتآمیز و جهاد و جنگ به عنوان شیوه های نرم و سخت در تحلیل نگاه اسلام در عرصه تعاملات بین المللی دولت اسلامی شمرده میشود. این مقاله با هدف تحلیل مبنا و اصل در تعاملات بین المللی دولت اسلامی در پرتو مثلث الزامی«عزّت»، «حکمت» و «مصلحت» نوشته شده است و نیل به این مَقصد در سایه توصیف و تحلیل گزاره های فقهی با گردآوری داده های کتاب خانه ای میسّر است که نتیجه آن، ارائه نظریه «دعوت به اسلام و حاکمیت آن»، به عنوان اصل بنیادین در تعاملات بین المللی است.
خلاصه ماشینی:
توضیح آن که «کنش گر اصلی صحنة بین المللی کـه دارای جمعیت دائم ، قلمـروِ مشـخص و حکومـت برخـوردار از حاکمیـت اسـت و در روابط بین المللی حقوقی معـین دارد (دولـت )» (علـی بابـایی ، ١٣٨٤، ص٢٨٦؛ قاضـی ، ١٣٧٨، ص٥٥-٥٣ و عمید زنجانی ، ١٣٨٣، ص١٨٥-١٨٣)، وقتی در فقه سیاسی شـیعه ، متصّف به اسلامی می شود؛ یعنی در عرضه سیاست و اداره جامعه ، مرجعیت همه جانبـه اسلام ناب محمدی را پذیرفته و بر پایه مبانی و موازین مستفاد از فقه سیاسی تشکیل و حکمرانی و زمام امور به دست فقیه جامع الشرائط باشد و امروزه تنها کشور جمهـوری اسلامی ایران داعیه دار آن است ، ١ پس انتساب اصل در روابط خـارجی دولـت اسـلامی در فقه سیاسی شیعه ، باید مبتنی بر تحلیل اندیشه سیاسی شیعه از معنای دولت اسـلامی به معنای نخست باشد و اصولاً ناسازگاری بخشی از اصالتِ مورد ادعای طرفین با متون معتبر فقهی و چشم پوشی از بسیاری قواعد و احکام فقهی ، ٢ هر یک از این دو نظریـه را دچار ابهام ها و اشکال های جدّی کرده است که برخـی نویسـندگان بـه تفصـیل بـه آن پرداخته اند (ورعی ، ١٣٩٠، فصل دوم و سوم ؛ تقی زاده اکبری و حسـینی فاضـل ، ١٣٩٢، ش١، ص٢٧-٣؛ اسلامی ، ١٣٩٢، ص٦٣٦-٦١١ و شبان نیا، ١٣٩٤، ش١٤، ص٦١-٤٥) و شایسته طرح مجدد نیست و اصولاً اتخاذ صلح یا جنگ بنا بـر سـنجش شـرایط دولـت اسلامی به معنای مذکور متغیر است و اصالتی ذاتی و حتی اولی هم ندارد و حال آن کـه مراد از اصل ، در عبارت «اصل در روابط بین المللی دولت اسلامی »، به معنای مبنا و غیر قابل تغییر و استثنا است .