چکیده:
نیل به غایت عرفان -که قرب و فناء فی الله است - از راه مشاهده قلبی وبا ابزار چشم باطنی میسّر می شود، ازاین رو نابینایی از این قوه مدرکه قلب، در عدمحصول معرفت الله و قرب حق عامل تعیین کننده ای به شمار می آید. اما نابینایی ازمفاهیم مهم و پربسامد در عرفان است و به نظر می رسد در متون عرفانی، ابعاد معناییمثبت و منفی دارد. در بُعد مثبت، مشتمل بر نابینایی از خود و ماسوای حق است که بهبینایی چشم باطنی می انجامد و در بُعد منفی، مفاهیمی همچون جهل، ضلالت و غفلترا در برمی گیرد؛ بنابراین نابینایی هم به عنوان مانع سلوک و قرب و هم به عنوان عاملقرب یاد می شود.علت این ابعاد معنایی دوگانة حاکی از وسعت بینش عرفانی، متعلق نابینایی استکه گاهی حبّ به حق و گاهی حبّ به ماسوی حق، متعلق نابینایی قرار می گیرند کهپیامدی چون قرب یا ضلالت برای سالک در پی خواهد داشت. این مقاله به شیوهتوصیفی - تحلیلی و با رویکرد تبیینی وسعت معنایی واژه نابینایی و آثار و پیامد آندر مراتب وجودی و باطنی انسان همچنین متعلق نابینایی و علت آن در متون عرفانیرا بررسی می کند.
خلاصه ماشینی:
تحليل مفهوم «نابينايي » در عرفان اسلامي نيل به غايت عرفان -که قرب و فناء فيالله است - از راه مشاهده قلبي و با ابزار چشم باطني ميسر ميشود، ازاين رو نابينايي از اين قوه مدرکه قلب ، در عدم حصول معرفت الله و قرب حق عامل تعيين کننده اي به شمار ميآيد.
درواقع هدف از سلوک و مجاهدت ، زدودن حجاب ها از مقابل قواي مدرکه قلب است تا شهود و مشاهده حق حاصل گردد؛ زيرا نابينايي چشم باطني ، آسيب هاي جدي در پي داشته و سبب ناتواني و ناکارآمدي در دريافت و ادراک انوار الهي در سلوک مي گردد و ازاين رو، مانع مهمي در سلوک عرفاني است .
ازآنجاکه در بينش عرفاني، چشم و بينايي حقيقي ، چشم باطن و بصيرت قلبي است ، ممکن است در متون عرفاني ، نابينايي چشم باطن به يک يا چند معنا از معاني ضمني فوق اشاره کند؛ چراکه جهل ، ضلالت و غفلت ، مصداق بودن در تاريکي و حجاب است و آن نيز به مثابه گمراهي و مرگ براي سالک طريق الي الله است .
جنبه و تلقي مثبت از معناي نابينايي گرچه عمدتا معنا و تلقي منفي از مفهوم نابينايي در متون عرفاني به کار رفته است ، اما در برخي متون ، جنبه و تلقي مثبتي از اين واژه نيز به چشم مي خورد که در آن سياق ، نابينايي نه به عنوان نقص و مانع سلوک ، بلکه عاملي در جهت صعود سالک به مراتب والاي عرفان مي گردد.