خلاصه ماشینی:
"داستان لاک صورتی، داستان زنی به نام هاجر است که از لاک،به ویژه رنگ صورتی آن لذت میبرد و دوست دارد که یکی از آنها را در اختیار داشته باشد: اما هاجر به دو علت به آرزوی خود نمیرسد اول فقر و دوم که مهمتر از علت اول هم میباشد اعتقاد و تعصب دینی شوهرش است که هاجر میشود که این کار در حقیقت نمونه بارز سلطه و اقتدار شوهر هاجر است که در مقایسه میان هاجر و زن همسایه رخ میدهد: که در نهایت پس از جدالهای بسیار زیاد که حتی با کتک کاری میان هاجر و شوهرش میانجامد،شوهر هاجر علت مخالفت خود را دین و مذهب میداند: در کتاب غربزدگی آل احمد با استناد به آیهی 39 سوره نساء، اذعان میدارد که با سوء تعبیراتی که از این آیه شده است،حق زنان پایمال گردیه است: «طلاق هم که بسته به رای مرد است.
» در کتاب سنگی بر گوری هنگامی که جلال در فکر و ذهن خویش نمیتواند جایگاهی برای بچههای سرراهی بیابد یک دفعه با به تمسخر گرفتن مذهب،فانون،سنت و اذعان میدارد که اگر آزادی میان زن و مرد(یکی از قوانین فمینیسم)در روابط قبل از ازدواج وجود داشت این مشکل هم حل میشد.
» بر همین مبنا آل احمد با در نظر داشتن اصولی از اصول فمینیسم خواستار برقرار قوانینی جهت رعایت حقوق زنان میشود که به قرار زیر است: 1-برابری زن و مرد از حیث حقوقی اجتماعی:براساس آنچه در مقدمه اعلامیه حقوق بشر ذکر شده است،دول عضو این سازمان متعهد شدهاند که احترام جهانی و رعایت حقوق زنان را با همکاری سازمان ملل متحد تامین کنند."