چکیده:
ابن سینا از بزرگترین حکمای مسلمان در عین توجه تام به عقل و برهان، به شریعت مقدس نیز التفات ویژه ای دارد. او گذشته از مسائل اعتقادی، به تبیین حقیقت بسیاری از فروعات، اعمال و مناسک دینی هم پرداخته است. یکی از این مناسک و آداب دینی، دعا است و از جمله بحث های فلسفی در حوزه دعاپژوهی، مسئلة استجابت دعا است. اینکه حقتعالی و مبادی عالیه که مجرد تام هستند، چگونه با دعای انسان مضطر به خواستة او لبیک می گویند، به طوری که با عدم انفعال آنها سازگار باشد از جملة این مسائل است. از ابن سینا در مسئلة اجابت، سه نظر باقی مانده است که به ظاهر متعارض و ناسازگارند، اما با دقت در آنها می توان آنها را سه جزء از یک نظریة جامع دانست. در این مقاله، با محوریت آرای شیخالرئیس به تبیین مسئلة اجابت، حقیقت دعا، سازگاری اجابت با عدم انفعال مبادی عالیه و نیز سازگاری دعا با قضا و قدر الهی پرداخته می شود.
Avicenna, one of the greatest Muslim scholars, while paying full attention to reason and argument, also pays special attention to the Holy Shari'a. In addition to belief issues, he has also explained the truth of many religious sub-practices, practices and rituals. One of these religious rites and rituals is prayer, and one of the philosophical debates in the field of prayer research is the issue of answering prayers. One of these issues is how the Supreme Being and the supreme principles, who are completely immaterial, respond to the prayers of the distressed person in a way that is compatible with their Ineffectiveness. There are three views left by Avicenna on the issue of answering prayers that are seemingly contradictory and inconsistent, but with precision in them, they can be considered as three parts of a comprehensive theory. In this article, with the focus on the views of Sheikh Al-Ra'is, the issue of answering prayers, the truth of prayer, the compatibility of answering prayers with the Ineffectiveness of supreme principles, and the compatibility of prayer with divine destiny and providence are discussed.
خلاصه ماشینی:
مسئلۀ دعا اگرچه از طرفي در منابع ديني مورد تأکيد واقع شده است ، از طرف ديگر اجابت آن را حتمي و تخلف ناپذير دانسته اند، (حسن زاده آملي، ١٣٧٨: ص٨٠) اما لزوما اجابت به معناي برآورده شدن خواستۀ شخص دعاکننده نيست بلکه به آن معناست که اولا مورد توجه و رحمت الهي قرار ميگيرد که اصطلاحا آن را لبيک الهي و اجابت لبيکي ميگويند (الجندي، ١٤٢٣: ص٢٣٠) و ثانيا مصلحت او به واسطۀ دعايي که کرده است ، در مرکز اجابت قرار خواهد گرفت .
اين که چه ميزان اثرگذاري مربوط به دعا و چه ميزان مربوط به سبب شيء است و يا حتي اين که رابطۀ ميان دعا و سبب شيء چگونه است آيا دو جزء از يک علت تامه هستند يا يکي علت براي ديگري است ، همگي بستگي به شرايط ، نفس دعاکننده و مانند آن دارد که ابن سينا آن را به ميزاني که مقدر شده و قضا بر آن رفته است ، تبيين ميکند (همان).
به عبارت ديگر در قضاي الهي چنين آمده است که انسان با دعاي خود ميتواند بسياري از امور را تغيير دهد و کمالاتي جلب و بلاهايي را دفع نمايد (ابن سينا، ١٤٠٤الف : ص٤٧) بر اين اساس دعا نه تنها در تعارض با قضا و قدر الهي نيست بلکه کاملا در راستاي آن است .