چکیده:
سیمرغ پرندۀ اساطیری است که در متون فارسی، از درمانگری و پزشکی تا افسونگری را نمادینگی و نمایندگی میکند. در اوستا و متون پهلوی، خانۀ سیمرغ بر روی درختی به نام درخت همهتخمه در میان دریای فراخکرت است که حاوی دانههای همۀ گیاهان است و داروی بیماریهای مختلف را دارد. این پرنده در شاهنامه دو رویۀ اهورایی و اهریمنی دارد و در داستان زال و داستان اسفندیار، دو چهرۀ مختلف او را میبینیم. در فرهنگ اسلامی، تقریبا تمام ویژگیها و تواناییهای سیمرغ به جبرئیل یکی از چهار فرشته داده شده است. در دوران بعد از اسلام و متون عرفانی، سیمرغ و عنقا با هم ترکیب شدند و به نام یک پرنده معروف درآمدند، تا جاییکه در روایات اساطیری-عرفانی ایرانی سیمرغ بهعنوان سلطان پرندگان شمرده میشود و بهواسطۀ صفات برتر نسبت داده شده، دستمایۀ تعابیر مختلف و شایستگیهای غنی شاعران بوده است. مقالۀ حاضر، بررسی تطبیقی خویشکاری سیمرغ در متون مختلف ادب فارسی است.
خلاصه ماشینی:
در اوستا و متون پهلوی، خانۀ سیمرغ بر روی درختی به نام درخت همهتخمه در میان دریای فراخکرت است که حاوی دانههای همۀ گیاهان است و داروی بیماریهای مختلف را دارد.
در دوران بعد از اسلام و متون عرفانی، سیمرغ و عنقا با هم ترکیب شدند و به نام یک پرنده معروف درآمدند، تا جاییکه در روایات اساطیری-عرفانی ایرانی سیمرغ بهعنوان سلطان پرندگان شمرده میشود و بهواسطۀ صفات برتر نسبت داده شده، دستمایۀ تعابیر مختلف و شایستگیهای غنی شاعران بوده است.
سیمرغ که با نامهای سی رنگ نیز شناخته میشود، در فرهنگهای فارسی بهعنوان پرندۀ شکاری بزرگ، شخصی که در کنار زال آموزش دید زال از او آموخت و به کمال رسید، آمده است.
این درخت که بهدلیل مجاورت با سیمرغ وارد اساطیر ایرانی شده است بهعنوان وسیلۀ نقلیه بین سیمرغ و دریا عمل میکند.
لانۀ پرندگان افسانهای که به مرغ اهورایی نیز معروف است: پرندۀ اهورامزدا حامل قدرت الهی که ایرانیان به آن سیمرغ میگویند در کوه البرز قرار دارد.
گفته میشود که فرمانروای این پرندگان ققنوس در رسالهالطیر غزالی، سیمرغ در منطقالطیر عطار سیمرغ است و جایگاه او در کوه قاف یا البرز است.
از سوی دیگر سهروردی در عقل سرخ خود میگوید که لانۀ این پرنده در درخت طوبی و درخت طوبی در کوه قاف است.
بهویژه در منطق الطیر فریدالدین عطار سیمرغ، موجودی متافیزیکی که تصویری ندارد و نماد حق است، بهعنوان فرمانروای پرندگان معرفی شده است اما نماد وحدت وجود است.
-Yahakkî, Muhammed Cafer, Ferheng-i Esâtîr ve İşârât-i Dâstânî Der Edebiyyât-i Fârsî, Tahran 1375 hş.