چکیده:
از آنجاییکه یهود به عنوان دینی شریعت-محور ارتباطی محکم با وجود معبد داشته، در هر دو واقعهی سقوط معابد، هویت دینی و ملی آن با خطر جدی روبرو شد. این مقاله به بررسی عواملی پرداخته که پس از تخریب معبد دوم موجب بقا و ادامهی حیات دین یهود گردیدند. بررسی دقیق اسناد تاریخی و مطالعات پیشین، دو دسته عوامل درونی و بیرونی را نشان میدهد. ازجمله عوامل درونی میتوان به نقش یوحنان بن زکای، شورای سنهدرین، فریسیان و اثر نظام خاخامی اشاره کرد. شورش شمعون برکوخبا نیز علیرغم شکست، موجب تثبیت موقعیت علمی یهودیان گردید. همچنین، نقش پررنگ شریعت شفاهی در دوران پس از معبد دوم در قالب اثر مهم تلمود موجب ادامه حیات دین یهود شد. از جمله عوامل بیرونی، تبعید به سرزمینهای همسایه بخصوص بابل، توحیدی بودن ادیان ایران باستان و تاثیرگذاری آنها بر دین یهود، رقابت دو امپراطوری روم و ایران در سالهای پس از سقوط معبد دوم که باعث نزدیکی یهودیان به اشکانیان در دشمنی با روم شد و نقش احتمالی اشکانیان در تحریک شورشهای یهودیان به منظور مشغول نگاه داشتن رومیان را میتوان نام برد. مجموعهی این عوامل زمینه را برای حیات دینی یهودیان و تحکیم باورهای توحیدی پس از سقوط معبد دوم فراهم نمود.
Since Judaism, as a tradition-based religion, had a strong connection with Temple, the religious and national identity of Jews was seriously endangered after the fall of the Temple. This paper examines factors leading to the survival of the Judaism after the destruction of the Second Temple. By carefully examining the historical documents and previous studies, we can identify two groups of internal and external factors. Internal factors include the role of Yohanan ben Zakkai, Sanhedrin council, Pharisees, and rabbinic system. Simon Bar Kokhba’s revolt led to the consolidation of the Jews’ theological status. Moreover, the prominent role of oral traditions in the post-Second Temple period in the form of Talmud led to the survival of Judaism. External factors include the exile to neighbouring lands, especially Babylon, the influence of ancient Iran’s monotheist religions, the opposition between the Roman and Persian empires in the post-Second Temple era, bringing the Jews closer to the Parthians in enmity with Rome, and the probable role of the Parthians in provoking the Jewish revolts to distract Romans. The combination of these factors provided the basis for the religious life of the Jews and the consolidation of monotheistic beliefs in the post-Second Temple era.
خلاصه ماشینی:
از جمله عوامل بيروني، تبعيد به سرزمين هاي همسايه بخصوص بابل ، توحيدي بودن اديان ايران باستان و تأثيرگذاري آنها بر دين يهود، رقابت دو امپراطوري روم و ايران در سال هاي پس از سقوط معبد دوم که باعث نزديکي يهوديان به اشکانيان در دشمني با روم شد و نقش احتمالي اشکانيان در تحريک شورش هاي يهوديان به منظور مشغول نگاه داشتن روميان را مي توان نام برد.
معبد دوم همانند همتاي اول خود، مرکز آئيني ، مذهبي و حتي سياسي و اجتماعي يهود به ويژه در اورشليم و شهرهاي تحت سلطه بود و با تخريب آن بسياري از گروه هاي يهودي از بين رفته يا پراکنده شدند.
با توجه به اين که دين يهود آييني شريعت محور و معبدمحور بود، تخريب معبد و اشغال اورشليم توسط روميان ، يک فاجعه عميق براي يهوديان به حساب مي آمد که نه تنها منجر به نابودي مکان اصلي عبادت در بين يهوديان شد، بلکه وحدت و مليت آنها به عنوان يک قوم منسجم و يکپارچه را نيز از بين برد تا حدي که بسياري از آنها در نقاط مختلف دنيا پراکنده شدند و برخي نيز از يکتاپرستي روگردان و به شرک و بت پرستي رو آوردند.
هم زندگي مذهبي گروه هاي مختلف يهوديان در داخل سرزمين يهودا را به شدت تحت تأثير قرار داد و هم بر مردم عادي يهودي که از خارج از يهودا براي زيارت به معبد اورشليم مي آمدند نيز اثرگذار بود.
Princeton & Oxford, Princeton University Press, 2001 - Stern, Menhaem, The Period of the Second Temple, in A History of the Jewish People, H.