چکیده:
قرآن کریم در میان منابع مورد استفاده اهل معرفت برای تالیف کتب عرفانی، منبعی بنیادین و اساسی به شمارمی آید. نویسندگان آثار صوفیه به تناسب موضوع مورد بحث خود و به منظور روشن ترکردن برخی مسائل برای مخاطب، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از واژه ها، اصطلاح ها و آیات قرآنی و یا قصّه های این منبع گرانقدر بهره می جویند. اسماعیل مستملی بخاری (وفات: 434 هـ . ق) نیز، در شرح خود بر کتاب «التّعرّف لمذهب اهل التّصوّف»، با بهره گیری از داستان حضرت موسی و آیات قرآنی مرتبط با آن، به شرح و تبیین و تاویل مباحث عرفانی و دینی و بعضا کلامی پرداخته است. مساله مطرح شده در این پژوهش پی بردن به رویکرد مستملی در بهره گیری از سرگذشت حضرت موسی برای بیان مباحث کتاب شرحالتّعرّف است و یافته های به دست آمده نیز از رویکرد دو وجهی مستملی به این داستان حکایت دارد. در رویکرد نخست، حضرت موسی بویژه در واقعه تجلّی خداوند بر کوه طور، نماد سالکی است که به فنای صفات رسیده است و بسیاری از مقام های سیر و سلوک را در قالب سالکی که در مقام سکر و فنا و وجد و غلبه و تفرید و تفرقه بوده پشت سرگذاشته است. این رویکرد گره خوردگی داستان حضرت موسی را به عنوان نمونه ای در تبیین مباحث عرفانی مطرح می کند. و در رویکرد دوّم، داستان حضرت موسی نمونه و شاهدی برای تبیین مسائل مربوط به شریعت می شود. در این رویکرد، مستملی حضرت موسی را پیامبری معرفی می کند که در مباحثی مانند معجزه، امّت، کلام با خداوند، قرب و... در مرتبه پایین تری از پیامبرخاتم قرار دارد.
The Qur'an is a fundamental source used by scholars to compile mystical books. The authors of the Sufi works have used the words, expressions and verses of the Qur'an or the stories of this valuable source directly or indirectly in accordance with their subject matter and in order to clarify some issues for the audience. Mostamali Bukhari, in his commentary on the book Al-Ta'rof for the Sufi religion, has used the story of the Prophet Moses and the corresponding Qur'anic verses to explain mystical, religious and sometimes theological issues. The aim of this research is to realize the complementary approach to the story of the Prophet Moses to express the topics of the book Sharh al-Tarif. The findings indicate a two-pronged approach to this story. In the first one, when God is manifested on the mountain, the Prophet Moses is a symbol of a seeker who has reached the perishing of attributes and conducts. He is as a seeker who is drunk and lost in ecstasy. Dominance, segregation and division have passed for him. This approach presents the entanglement of the story of Moses in the explanation of mystical issues. In the second approach, the story of Moses becomes an example to explain issues related to the law. In this continuous approach, the author introduces Moses as a prophet who is in a lower rank than the Prophet Mohammad in matters such as miracles, ummah, words with God, and closeness.
خلاصه ماشینی:
علاوه بر این ، مستملی در جایجای کتاب شرح التعرف ، مقایسه میان حضرت موسی (ع ) و حضـرت محمد (ص ) را به عنوان نمونه ای روشـن در شرح خود، از مطالب گفته شدۀ کلابادی بیان میکند؛ برای نمونه ، در شرح این مطلب از کتاب التعرف : مــا ان لـهــا علم بقــدری و وضـــی و مــا ذاک مــوهــوم لــأنــی انــقــل (کلابادی ،١٩٩٣ : ١٥٦) مسـتملی برای بیان «لأنی انقل »؛ از بهر آن که مرا میگردانند (مستملی، ١٣٧٠: ١٦٩١) موسـی (ع ) را مرید و محمد (ص ) را مراد میداند و حرکت موسی (ع ) در مسیر سیر و سلوک را مبنی بر تلاش و تحرک از جانب خود موسی و سیر و سلوک محمد (ص ) - به عنوان مراد- را مبنی برکشش و وابسته به عنایت الهی میداند: «دلیل این سـخن را که یاد کردیم آن اسـت که چون حق تعالی مصطفی را به معراج برد، گفت : «أسری بعبده »؛ برده بود نه رفته .