چکیده:
بسیاری از فقهای امامیه فتوا به قتل مسلمانی دادهاند که در وجود خدا و رسول شک دارد. تنها دلیل این محکومیت -همانطور که برخی تصریح کردهاند- ارتداد است. یکی از ادلۀ ارتداد چنین فردی، منتفی شدن اعتبار شهادتین، در حق اوست؛ زیرا با حدوث شک، اقرار به وحدانیت و رسالت از بین میرود. ولی به نظر میرسد این دلیل ناتمام است؛ زیرا در شهادتین، احراز موافقت باطنی شرط نیست. از این رو اسلامِ تازه مسلمانها حتی منافقین، توسط پیامبر اکرم$ مورد پذیرش قرار گرفته است. بنابر این مسلمان شاک، محکوم به اسلام است؛ مگر اینکه جحد و انکار تحقق یابد. دلیل دیگری که برای ارتداد شاک بیان شده، ادلۀ خاصی است که در آنها به کفر شاک تصریح شده است. مقالۀ حاضر، در پی اثبات مخدوش بودن این ادله و ناتمام بودن دلالت آنها بر مدعا است، خصوصاً که در طرف مقابل، ادلۀ دیگری بر اسلام مسلمان شاک دلالت دارد.
خلاصه ماشینی:
بر این اساس نمیتوان کسی را که احتمال ضعیف بر خلاف معتقدات اساسی شرعی دارد مرتد دانست؛ زیرا حتی اگر معنای حقیقی واژۀ شک، در تساوی دو احتمال نباشد، اما بر اساس قرائن آتی، احتمال قوی میرود که شارع، معنای اخص را اراده نموده و با توجه به قاعدۀ احتیاط در دماء، تعمیم حکم ارتداد شاک به احتمال ضعیف، ناصحیح مینماید؛ زیرا همانطور که خواهد آمد، به اجماع فقها در حصول شهادتین و بقای اسلام، یقین به مضمون آن لزومی ندارد.
در این روایت، به صراحت شک در خداوند و نیز شک در رسالت پیامبر خاتم$ موجب کفر دانسته شده است؛ لیکن کفر شاک مشروط به جحود (انکار) شده است و جحود با اظهار شک محقق میگردد؛ زیرا ابراز شک در توحید و نبوت، به معنای انکار تصدیق و انکار گواهی به توحید و رسالت است 5 و بدون شک، چنین انکاری مستلزم کفر خواهد بود.
نقد دلالت روایت چهارم: این روایت، مشتمل بر حکم فقهی نیست و هشداری بر مذمت شک داشتن در خدا و رسول است که موجب محرومیت از فیض خداوند شده و چه بسا زمینۀ کفر و جحود را برای فرد آماده کند.
3 نقد دلالت روایت پنجم: علیرغم اینکه در کتب فقهی فراوان به این روایت برای قتل شاک مسلمان استدلال میشود، اما اولاً -همانطور که اشاره شد- سند آن به جهت ناشناخته بودن «عبد الرحمان الابزاری» معتبر نیست و عمل مشهور نیز نمیتواند جابر ضعف آن قرار گیرد؛ زیرا این حکم قبل از محقق حلی (م676ق)، هیچ سابقهای نداشته است.