چکیده:
در منابع روایی، احادیثی با عنوان اقبال و ادبار قلوب گزارش شده که انسان را به بهره بردن از نوافل در فرصتِ اقبال و ترک آن در هنگام ادبار دلها سفارش میکند. از سوی دیگر، روایاتی تحت عنوان جهاد با نفس، انسان را به مبارزه حداکثری با نفس خود فرا میخواند که این دو دسته روایت متعارض به نظر میرسند. این نوشتار با روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از شیوه گردآوری کتابخانهای به بررسی صدوری - دلالی روایت اقبال و ادبار و تعارض آنها با احادیث جهاد با نفس میپردازد. با بررسیهای صورت گرفته میتوان نتیجه گرفت که راهِ حل تعارض، استفاده از قاعده ورود و تمسک به روایاتی است که بیانگر راهکارهایی جهت درمان بیماریهای روحی است.
In tradition sources and hadith collections certain hadiths under the title of iqbal a-qulub (the hearts’ forward movement) and idbar al-qulub (the hearts’ backward movement) have been reported recommending one to benefit from the nawafil (sing. nafila namely a recommended act of worship such as prayer) at the time of iqbal and to refrain from performing them at the time of idbar of the hearts. On the other hand, there exist traditions under the title of jihad al-nafs (combat with the self) calling one to combat with his self to the maximum extent. These two groups of traditions seem contradictory. Having applied a descriptive-analytical method and having made use of a library-oriented way for collecting data, this writing investigates the issuance and denotation of the traditions of iqbal al-qulub and idbar al-qulub, and their contradiction with the hadiths of jihad al-nafs (combat with the self). Considering the investigations done, it can be concluded that the solution for this contradiction is making use of the principle of wurud and resorting to traditions that explain ways to treat the spiritual diseases.
خلاصه ماشینی:
البته چنانچه رتبه منبعی در کتاب مذکور بیان نشده باشد، در این مقاله، با توجه به تشابه قرن و جایگاه مؤلف، رتبهای برای آن در نظر گرفته شده است.
بررسی اعتبار حدیث این روایت برای اولین بار و بدون سند در نهج البلاغه و سپس در بقیه منابع ذکر شده است.
در پایان روایت چهارم، عبارت «فَخُذُوهَا عِنْدَ إِقْبَالِهَا وَ نَشَاطِهَا، وَ اتْرُکُوهَا عِنْدَ إِدْبَارِهَا وَ فُتُورِهَا» به عنوان وظیفه عملی انسان ذکر شده که این قسمت با دیگر روایات متفاوت است.
بنابراین، در روایت به بیان وظیفه عملی نپرداخته، بلکه قانون نظری دیگری را - که فرع قانون اول است - بیان میکند؛ به این بیان که هنگامی که دلها روی آورد، بصیرت و فهم مییابد و با توجه به معنایی که برای بصیرت گفته شد، حقیقت عمل برای او آشکارتر شده و عبادت وی با معرفت خواهد بود؛ ولی هنگامی که قلب رویگردان شود، خسته و آزرده خاطر شده و بصیرت و معرفت لازم در انجام عمل را نخواهد داشت.
روایت اول به این صورت نقل شده است: فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَتَنَفَّلُوا، وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَعَلَیْکُمْ بِالْفَرِیضَةِ؛ هنگامی که روی دلها روی آورد، پس مستحبات را انجام دهید و هنگامی که رویگردان شد، فرایض را انجام دهید.
1 روایت سوم این گونه نقل شده است: فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ، وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْصُرُوهَا عَلَى الْفَرَائِضِ؛ هنگامی که دلها روی آورد، آنها را به انجام مستحبات وادار کنید و هنگامی که رویگردان شد، به انجام واجبات اکتفا کنید.