چکیده:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه شاخصهای تطابق شغلی در بحران در زنان و مردان انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر، آمیخته (کیفی-کمی) محسوب میشود. خانوادههای ساکن در شهر سرپلذهاب که پس از زلزله کرمانشاه همچنان در شهر خود ماندند و با شرایط منطقه سکونت خود انطباق یافتند، جامعهآماری مطالعه را تشکیل میدادند. برای انتخاب اعضای نمونه از شیوه تصادفی خوشهای استفاده شد. از بین مجموع خانوادههای ساکن در شهر سرپلذهاب پنج منطقه انتخاب شدند و با توجه به موارد فوق، تعداد 380 نفر از خانوادههای شهر سرپلذهاب به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. به منظور اندازهگیری تطابق شغلی با بحران از پرسشنامهی محقق ساخته استفاده شد. ساخت و تنظیم این پرسش نامه ها از طریق مضمونهای احصایی از دادههای کیفی بدست آمد. در پژوهش حاضر ضریب اعتبار کل پرسشنامه تطابق شغلی با بحران886/ 0 بدست آمد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها، از تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد و به منظور بررسی جزئی تر نتایح آزمون تعقیبی توکی گزارش شد. یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که مولفههای تطابق حرفهای (مشغولیتهای حرفهای بر مدار توانایی و مهارت، مشغولیتهای حرفهای بر مدار دانش و مشغولیتهای حرفهای بر مدار انگیزش) میان زنان و مردان تفاوت معناداری بوجود نیامد. براساس یافتههای پژوهش حاضر میتوان اینطور نتیجه گرفت که با توجه به شرایط بحران، زنان و مردان با توجه به نقشهای جنسیتی خود، بخوبی در بحران انطباق پذیری لازم را پیدا کردند و میان آنان تفاوت خاصی از حیث تطابق شغلی یافت نشد.
Aim: The aim of this study was to compare job adaptation indicators for men and women in crisis. Methods: The present research method is mixed (qualitative-quantitative). Families living in city of Sarpolzahab who remained in their city after the Kermanshah earthquake and adapted to the conditions of their area of residence were the sample population. Cluster random sampling method was used to select the sample members. Five districts were selected from the total number of families living in city of Sarpolzahab, in which 380 families were selected as the research sample. A researcher-made questionnaire was used to measure job adaptation to crisis. The construction and adjustment of this questionnaire was obtained through statistical themes from qualitative data. In the present study, the total validity coefficient of the job matching questionnaire with crisis was 0.886. Multivariate analysis of variance was used to analyze the data and Tukey post-hoc test results were reported in more detail. Findings: The findings showed that the components of professional adaptation (professional occupations based on ability and skill, professional occupations based on knowledge and professional occupations based on motivation) did not differ significantly between men and women. Conclusion: Based on the findings of the present study, it can be concluded that due to the crisis, women and men, due to their gender roles, the necessary adaptation happened in the crisis and no significant difference was found between them in terms of job adaptation.
خلاصه ماشینی:
براساس يافته هاي پژوهش حاضر ميتوان اينط ور نتيجه گرفت که با توجه به شرايط بحران، زنان و مردان با توجه به نقش هاي جنسيتي خود، بخوبي در بحران انط باق پذيري لازم را پيدا کردند و ميان آنان تفاوت خاصي از حيث تط ابق شغلي يافت نشد.
برخي معتقدند نقش زنان منحصرا در تدبير امور منزل خلاصه ميشود، حال انکه مردان علاوه بر نقشي که در خانواده ايفا ميکنند، وظايفي نيز در جامعه به عهده دارند؛ اگر اين نقش ها دچار آشفتگي شوند تمام جامعه آشفته خواهد شد)بني فاطمه و مهبد، ١٣٨٩( در زندگي انسان همواره مسائل و مشکلات گوناگوني وجود دارد که برخي از آنها بسيار طاقت فرساست ، از طرفي شيوه ي مواجهه همه ي افراد نيز يکسان نيست ، در مشاهده اين قبيل مردم، اين سؤال به ذهن خط ور مي کند که چرا برخي از افراد در برخورد با عوامل فشارزا، انعط اف پذيري خاصيپذيري دارند و چط ور توان مقابله و مقاومت خود را حفظ مي کنند، در حالي که در برخي ديگر تحت شرايط مشابه ، دچار شکنندگي رواني و رفتاري شده و عملکردهاي ضعيف وناکارآمد از خود نشان مي دهند.
راه اندازي مشاغل قبلي با حداقل امکانات جهت رفع نيازهاي اقتصادي در قالب احداث کلاس قرآن، احداث سوپر مارکت محلي تخريب شده و بازگشت به فعاليت هاي مفيد گذشته توانسته بود مديريت را بر مدار توانايي و مهارتهاي آنان نشان دهد و راهي براي انط باق پذيري با شرايط جديد ايجاد نمايد.