چکیده:
از منظر هستی شناسی ارتباط میان فعل و فاعل از سنخ ربط وجودی است و این سنخ از ربط تنها در مدار علت و معلول تحقق مییابد. نفس به عنوان مبدا تمام افعال صادره از انسان و از جمله فعل اخلاقی به عنوان یکی از مبادی اخلاق مطرح است. از این رو بررسی و شناخت مولفهها و استعدادهای نفس و تاثیر آن در کیفیت صدور فعل اخلاقی به عنوان رویکردی خاصی برای ورود به حوزه اخلاق بشمار میرود. در این رویکرد اخلاقی، تمامی مفاهیم اخلاقی در مفهوم «اعتدال» خلاصه میگردد و بدین معنا است که راه رسیدن به تربیت اخلاقی و رهایی از رذایل، اعتدال بخشی به قوای درونی است و این مهم میسّر نمیگردد مگر زمانی که عقل بر قوا حکومت کند. «اخلاق عقلانی» اخلاقی است که معیار ارزشگذاری در افعال را سنجش عقلانی بر شمرده و ملاک رسیدن به کمال و سعادت انسان را تواضع داشتن و برتری دادن عقل معرفی میکند.
خلاصه ماشینی:
بـه عبـارت ديگـر در اين جنبه به ربط و وابستگي ميان انسان شناسـي و اخـلاق پرداختـه مـيشـود، زيـرا موضوع اخلاق همان ملکات نفساني انسان ، اصلاح و تهـذيب آنهاسـت و ملکـات و افعال اختياري هر دو از پديده هاي نفساني هستند و کيفيت شکل گرفتن آنهـا در يـک فرايند و رابطه ي واقعي انجام ميگيرد که طبعا يک بحث واقعي و يک کاوش و تـلاش علمي حقيقي را طلب خواهد کرد.
تمامي قواي نفس براي حکمـت و هدفي آفريده شده اند و هر کدام سهم بسزايي براي رساندن انسان به کمال مطلوبش دارند؛ ولي آن دسته از قوايي که مربوط به اخلاق بوده و اخلاق انسان را منتهـي بـه آن دانسته اند، سه قوه ي اصلي شهويه ، غضبيه و عاقله اسـت کـه بـه عنـوان قـواي اصـلي نفس ٣ و منشأ همه ي خلق هاي انسان شمرده شده است که سبب برانگيختن نفـس بـه سوي فعل ميگردد.
هر کدام از قواي ياد شده سعادتي مختص به خود دارد و موظف به انجـام امـوري ميباشد که در نهايت فعل نفس را به دنبال خواهد داشت و از آنجا که انسان بـه نفـس خود، قوا و افعال آن علم حضوري دارد و با تجربياتي که کسب کرده است مييابد کـه سعادت وي غير از سعادت هر يک از ايـن قـوا اسـت و نـاگزير اسـت در هـر يـک از خواسته هاي خود – که طبعـا از يکـي از قـواي درونـي او سرچشـمه مـيگيـرد – بـه ٣ محاسبه بپردازد و در صورتي که با مصلحت وي توافق نمود به انجام آن اقـدام کنـد، ١.