چکیده:
زمینه و هدف: اندیشۀ «جهان وطنی» یکی از مضامین نوپدید و مشترک در ادبیات ملل است که در دهه های گذشته بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است؛ در این مقاله به بررسی بازتاب اندیشۀ جهان وطنی در رمان «خانۀ خار» اثر عبدالحسین فرزاد پرداخته میشود.
روش مطالعه: نوع این پژوهش کتابخانه ای بوده و بر پایۀ تحلیل محتوا ازطریق مطالعۀ منابع و فیش برداری و تجزیه و تحلیل فیشهاست. به این ترتیب که ابتدا به مطالعۀ منابع مربوط به اصطلاح شناسی و مفهوم شناسی «جهان وطنی» و مولفه های آن پرداخته شده و سپس با مطالعۀ رمان، جملات و نشانه های مرتبط با موضوع جهان وطنی را در قالب فیش استخراج کرده و در مرحلۀ پایانی، ابتدا به طبقه بندی موضوعی فیشها پرداخته و سپس به تجزیه و تحلیل مطالب اقدام شده است.
یافته ها: عبدالحسین فرزاد در این رمان به بیان ایده ها و اندیشه های خود پرداخته و یکی از برجسته ترین اندیشه های او، «جهانوطن» است. این اندیشه در جای جای رمان از جمله در گفته های خود راوی، در شخصیتهای رمان از جمله قضابیک و در مجموع در تمامی عناصر رمان انعکاس یافته است.
نتیجه گیری: بازتاب این اندیشه در رمان به معنای امیدواری نویسنده به تحقق آن نیست، بلکه او همواره به مخاطبان خود هشدار میدهد که مسیر کنونی جهان هرگز به «جهانوطن» منجر نخواهد شد و برای تحقق این مهم باید طرحی نو درانداخت. طرح و تدبیری که نویسنده برای تحقق «جهانوطن» پیشنهاد میدهد، «عشق» است که موضوع محوری رمان را تشکیل میدهد. فرزاد معتقد است عشق، حلقۀ گمشدۀ انسان معاصر است و در صورتی میتوان به فعلیّت یافتن انسانیت و تحقق «جهانوطن» امید داشت که عشق و عاطفه در تمامی زوایای زندگی انسان معاصر بروز و ظهور یافته باشد.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: The idea of "cosmopolitanism" is one of the emerging and common themes in the literature of nations that has received more and more attention in recent decades; This article examines the reflection of cosmopolitan thought in the novel "House of Thorns" by Abdolhossein Farzad.
METHODOLOGY: This type of research is a library and is based on content analysis through the study of sources and filing and analysis of slips. In this way, first, the sources related to the terminology and semantics of "cosmopolitanism" and its components have been studied, and then, by studying the novel, the sentences and signs related to the subject of cosmopolitanism in the form of The receipt was extracted and in the final stage, first the thematic classification of the receipts was done and then the contents were analyzed.
FINDINGS: Abdolhossein Farzad has expressed his ideas and thoughts in this novel and one of his most prominent ideas is "Jahan-e-Watan". This idea is reflected everywhere in the novel, including in the narrator's own words, in the characters of the novel, including Qadabik, and in general in all the elements of the novel.
CONCLUSION: The reflection of this idea in the novel does not mean that the author hopes for its realization, but he always warns his audience that the current path of the world will never lead to a "cosmopolitan" and a new plan must be devised to achieve this. The plan that the author proposes for the realization of the "worldview" is "love", which is the central theme of the novel. Farzad believes that love is the lost link of contemporary man, and if one can hope for the actualization of humanity and the realization of the "cosmopolitan" that love and affection have emerged in all aspects of contemporary human life.
خلاصه ماشینی:
البته «انديشمنداني که در ابتدا به موضوع دهکدة جهاني اشاره ميکردند، اکثـرا بـه ظـاهر امـر و جنبۀ فناوري و فضاي مجازي تأکيد داشته و معتقد بودند که جهـان تحـت تـأثير ابزارهـاي نـوين ارتبـاطي، بـه دهکده اي واحد تبديل خواهد شد اما اين موضوع رفته رفته از منظر فلسفه و علوم اجتماعي نيز موشـکافي شـد و مورد توجه متفکّران عرصۀ فرهنگ و فلسفه قرار گرفت » (گزيدة اصطلاحات ، مضامين و موضـوعات ادب فارسـي، انوشه : ص ٨٩)؛ زيرا از نظر اين قشر، اگر قرار بود جهان به دهکده اي واحد تبديل شود، سؤالات زيادي بايد پاسخ داده شود، از جمله اينکه عاقبت خرده فرهنگهاي موجود چه خواهد شد و فرهنگ غالـب ايـن دهکـده بايـد چـه ويژگيهايي داشته باشد؟ با توجه به اينکه ادبيات داستاني ايران در دوران معاصر بنا به دلايل مختلف از جمله ترجمـۀ آثـار ادبـي غـرب و اثرگذاري مکاتب فلسفي غربي بر اديبان کشورمان ، تحت تأثير ادبيات غرب قرار گرفت ، بنابراين انديشـۀ جهـان - وطني يا همان «دهکدة جهاني» نيز به اين مرزوبوم راه يافت و مـورد توجـه برخـي نويسـندگان روشـنفکر قـرار گرفت .
او بلافاصله پس از اين مطلب ، به تعريف ماجرايي نمادين درمورد عشق و تأثير آن بر سرنوشت انسان ميپردازد که در اين ماجرا دختري هفده ساله به نام «اشرف » و شخصي به اسم «نادر» عاشق همديگر شده اند، اما مادر اشـرف وارد رابطۀ عاشقانۀ آنها شده و با نادر ارتباط عاطفي برقرار ميکنـد و اشـرف پـس از شـنيدن ايـن مـاجرا دچـار پريشان حالي شده و اقدام به خودکشي ميکند و نهايتا با کمک و ياري شخصي به اسم «آقاي عنايت »، که مدرس مکتب خانه است و در دعانويسي دستي دارد، حال اشرف بهتر ميشود: «اشرف ، دختر هفده ساله اي بود که چند خانه آن طرفتر، در خانه اي بزرگ و پردرخت زندگي ميکرد.