چکیده:
براساس مبانی صدرالمتالهین انسان در قوس صعود حرکت ذاتی خود را از جمادی آغاز میکند و با طی مراحلی به حیات نطقی و قدسی میرسد. نفس بودن ان از زمانی آغاز میشود که جنین به تجرد ابتدایی و حس و حرکت ارادی رسیده و در عین تجرد از ماده، به تدبیر بدن میپردازد. در این نوشتار، به روش کتابخانهای و شیوه توصیفی تحلیلی به این مسیله پرداخته شده که نفس هرچقدر هم که در تجرد و علم و عمل ارتقا پیدا کند، تدبیر نوعی بدن را رها نمیکند. ازاینرو، حتی بعد از مرگ بدنی برزخی و اخروی دارد؛ و کیفیت حیات اخروی، متناسب با ادراکات و نیات و ملکاتی که در دنیا کسب کرده، شکل میگیرد. به لحاظ علمی، اگر انسان در مرحله ادراکات حسی و خیالی و وهمی باقی مانده باشد، در عالم مثال محشور میشود؛ ولی اگر به ادراکات عقلی نیز نایل شده باشد، از عالم عقل هم بهرهمند میگردد و به لحاظ عملی صورت او، متناسب با نوع ملکات، به یکی از صورتهای ملکی، شیطانی، بهیمی یا سبعی خواهد شد.
According to Sadr al-Muta'allehin, in the arc of ascent, man begins his essential movement from being inanimate, and after some stages, reaches speech and holy life. Being a soul begins when the fetus reaches the initial abstraction and voluntary sensation and movement, and manages the body while being abstracted from material. Using the library-based and descriptive-analytical method, this paper deals with the issue that no matter how much the soul progresses in abstraction, science and practice, it does not abandon managing the body. Hence, even after physical death, it has a purgatory and an otherworldly body; and the quality of the otherworldly life is in proportion to the perceptions, intentions and properties man has acquired in this world. Scientifically, if man remains in the stage of sensory and imaginary perceptions, he will be in the world of apparition; But if he also achieves rational perceptions, he will also enjoy the world of intellect, and in practice, he will have divine, evil, beastly or concupiscent forms.
خلاصه ماشینی:
پرسش اصلی این نوشتار این است که به اعتقاد صدرالمتألهين انسان پس از مرگ در کدام عالم و با چه بدنی به حیات خود ادامه میدهد؟ مهمترین پرسشهای فرعی نوشتار حاضر به این قرار هستند: 1) چه رابطهای بین مراتب وجودی انسان با مراتب عوالم هستی برقرار است؟ 2) چه رابطهای بین اعمال و ادراکات انسان با حیات اخروی او وجود دارد؟ 3) چه فرقی بین بدن دنیوی و اخروی وجود دارد؟ از جمله مقالاتی که در ارتباط با این موضوع منتشر شدهاند و پیشینهای عام برای این تحقیق بهشمار ميروند، بدين قرارند: ـ «عینیت بدن اخروی و بدن دنیوی در تفکر صدرایی و سازگاری آن با آیات قرآن» (مؤمني، 1392)؛ مقاله بعد از بیان اصول فلسفی صدرالمتألهين (اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری) و نتیجة مترتب بر آنها، که عینیت بدن محشور با بدن دنیوی است، مدعی ميشود که توهم عدم ناسازگاری این دو ناشی از فهم ظاهري آیات و حمل آنها بر عنصری بودن بدن اخروی است.
ـ «معاد صدرایی و ریشههای عرفانی آن» (كرماني، 1391)؛ مقاله كوشيده نشان دهد صدرالمتألهين چگونه با اصولی همچون اصالت وجود، تجرد خیال، قیام صدوری صور خیالی به نفس انسان و نقش اعمال و ملکات در شکلگیری بدن برزخی در مقابل سایر نظریات موضعگیری کرده و نظریه خود را تثبت کرده است.
حاصل آنکه انسان در طول حیات خود با کسب علم و عمل که البته طبق بیان صدرالمتألهين نتیجة عمل و عبادت نیز نوعی علم و معرفت است (همان) به سیر و حرکت خود ادامه ميدهد و هر لحظه وجود ناقص او کامل ميشود و غایت وجودی او تحقق ميیابد و با معرفت یکی میگردد.