چکیده:
فلسفه حقوق محیط زیست به طور ویژه و قابل ملاحظهای با حوزه کاری فلسفی در اخلاق زیستمحیطی
بشر اشتراک دارد. این که آیا گونههای جانوری و گیاهی و اکوسیستمها علاوه بر ارزش ابزاری خود.
ارزش ذاتی نیز دارند یا خیر» یک مسئله مشترک بین اخلاق زیست محیطی و فلسفه حقوق محیط زیست
میباشد. با این وجود. ء فلسفه حقوق محیط زیست تنها شامل اخلاق زیستمحیطی نمیباشد. مسائل متمایزی
وجود دارد که به وسیله مشخص شدن انواع حقوق برای استقرار و حمایت از قواعد زیستمحیطی» مطرح
میشوند. همچنین مسائل دیگری نیز درآن هنگام که حقوق مربوطه» حقوق بینالملل باشد» مطرح خواهند
شد. در این مقاله مسائل فلسفی در مورد حقوق بینالملل محیط زیست و همینطور جلوههای فقهی آن در
بخشهای ذیل مورد بررسی قرار خواهد گرفت: دربخش اول» تقاضای حقوق بینالملل محیطزیست از
دولتها و دیگر بازیگران عرصه بینالمللی مطرح میشود که طبق آن» از دولتها درخواست میشود وقتی که
قرار است در مورد مسائل مربوط به منابع زیست محیطی و آلودگیهای محیط زیستی تصمیمگیری کنند به
طور جدی منافع نسلهای آینده بشریت را مدنظر قرار دهند. بخش بعدی مسائل فلسفی در مورد ارزش
مقررات حقوق بینالملل محیط زیست راجع به لزوم حمایت از گونههای مختلف گیاهی و جانوری و
اکوسیستمهاء را بررسی مینماید. آیا این مقررات» حقوق بینالملل محیط زیست را ملزم و متعهد به دفاع از
ارزش ذاتی موجودات غیرانسانی مینماید؟ و آیا عقل بشر قادر به درک این التزام هست یا خیر؟ بخش
سوم هم در مورد تلاشهای حقوق بینالملل محیط زیست برای ارتقای اقداماتی است که باعث کاهش
تغییرات اقلیمی و آب و هوایی میگردد.
بخش چهارم از نظر فقهی حفاظت از محیط زیست از مباحث مهم و کاربردی روزگار است که به پردازش
و تحقیق در حوزه های مختلف از جمله فقه اسلامی می پردازد. فقه مبنای قوانین اجتماعی و فردی است و
از این رو بازشناسی ظرفیت های موجود در منابع فقهی اعم از کتاب» سنت» عقل و اجماع دارای اهمیت
است.
برای شناخت این امر سه عرصه مختلف وجود دارد:
الف) مسئولیت همگانی
ب) سئولیت حاکم فسلامی
ج) احکام و قواعد خاص و عام فقهی. هر کدام از این سه در نوع خود مهمترین ابزار حفاظت و جلوگیری
از تخریبهای محیط زیست است
خلاصه ماشینی:
به علاوه به دليل اين که اسباب زيان هاي زيست محيطي شامل فعاليت هاي عادي نوع بشر (مثل مصرف ، توليد مثل ، استفاده از ساختمانها، حمل و نقل ، توليدات صنعتي و کشاورزي) نيز ميشود، تلاش حقوق بين الملل محيط زيست براي جلوگيري از خسارات زيست محيطي شديد، بايد به طور مستقيم يا غيرمستقيم روي رفتار هر فرد انساني اثر بگذارد که اين وظيفه اي سنگين ميباشد.
سؤال کلي که توسط اصطلاح انصاف بين نسلي مطرح ميشود اين است که چگونه ميتوان داراييهاي اصلي بشر شامل سرمايه هاي انساني، زيرساخت ها، نهادهاي سياسي و اجتماعي، داراييهاي فرهنگي از قبيل علوم و فنون و يا همچنين منابع طبيعي غيرقابل تجديد، حيات وحش کره زمين و زيباييهاي آن را، براي مدت زمان طولاني حفاظت کرده و از نسلي به نسل ديگر منتقل نمود.
١. ارزيابي اکوسيستم هزاره ، اکوسيستم ها و رفاه انسان : سنتز (واشنگتن ، دي سي: مطبوعات جزيره ، ٢٠٠٥) 109 ٣-٢- مشکلات و معضلات شناسايي نشده و انصاف بين نسلي: آيا اين مسئله ميتواند قابل درک باشد که ما فکر کنيم که تعهد انصاف در مورد انسان هاي آينده اي را داريم که هنوز به وجود نيامده اند و يا شايد هرگز به وجود نيايند؟ زماني که اين انسان ها به وجود آيند آيا آنها شکايات اخلاقي در مورد ما خواهند داشت در حالي که ما خيلي وقت است که مرده ايم ؟ فرض اين که فردي در حال عمل به وظيفه اش نسبت به انصاف در مورد انسان هايي هست که هنوز به وجود نيامده اند، آسان مينمايد.
ديگر اصول حقوق بين الملل محيط زيست که ما پيش از اين مورد شناسايي قرار داديم ، از نتايجي نظير موارد روبرو حمايت ميکنند: دولت ها و جامعه بين المللي بايد اقداماتي را براي رفع پديده جابجايي و ديگر ضررهايي که تغييرات اقليمي ممکن است در آينده ايجاد نمايند، اتخاذ کنند (انصاف بين نسلي).