چکیده:
کهنالگوها صورتهایی یکسان و مشترک در ذهن و ضمیر ناخودآگاه افراد بشرند که در هر عصری به شکل باورهای رایج آن دوره خود را نشان میدهند و بازشناسی تحولات و دگرگونیهای آنها میتواند شناخت ما را در مورد جریانهای عمیق فرهنگی، اخلاقی و مذهبی در دورههای تاریخی افزایش دهد. در این تحقیق کهنالگوی زن اغواگر در ادبیات با مثنوی «زهره و منوچهر» ایرجمیرزا، تحلیل و مقایسه شده است. شاعران بزرگ به کهنالگویی زن اغواگر در شعر خویش اشاره کردهاند. ایرجمیرزا، در مثنوی «زهره و منوچهر»، این کهنالگو را دستمایۀ داستان خود قرار داده، زهره را الهۀ عشق نامیده و شخصیتی ویژه به آن بخشیده است. در این پژوهش به شیوۀ توصیفی- تحلیلی تلاش شده است تا با تعاریفی دقیق و جامع از کهنالگو و صور کهنالگویی، نمودهای کهنالگویی زهره در مثنوی زهره و منوچهر ایرج میرزا بررسی گردد. نتایج پژوهش نشان میدهد که این روایت ایرج میرزا سرگذشتی شبیه به روایتهای شفاهی عامیانه داشته است؛ عناصر گوناگون از اسطورههای مستقل دیگر در روایتی جدید گرد هم میآیند و قصهای نو میآفرینند که گاه ممکن است بنیاد وجودی آن با اساس کهنالگویی پیشین در تعارض باشد. زهره در این سروده دارای وجوهی متناقض و دوگانه است؛ این امر از آنجا سرچشمه میگیرد که آناهیتا ایزدبانوی عشق، آب، پاکی و بیآلایشی، قداست و عصمت است و نقطۀ مقابل عشق پاک و الهی، عشق ناپاک و شهوانی است که در روایتهای سامی و یونانی به زهره، ایشتر و افرودیت نسبت داده شده است، حال این دو ویژگی متناقض به خاطر ماهیت داستانی ایرج میرزا در یک شخصیت جمع شدهاند تا روایت او را جلوهای دیگر ببخشند.
Archetypes are the same and common forms in the minds and subconscious of human beings that show themselves in each era in the form of common beliefs of that period, and recognizing their changes and transformations can give us an understanding of deep currents. Increase cultural, moral and religious in historical periods. In this research, the archetype of a seductive woman in literature has been analyzed and compared with Iraj Mirza's Masnavi "Zohreh and Manouchehr". The great poets have referred to the archetype of the seductive woman in their poetry. Iraj Mirza, in his Masnavi "Zohreh and Manouchehr", has used this archetype as the basis of his story and has called Zohreh the goddess of love and has given it a special character. In this research, in a descriptive-analytical way, an attempt has been made to study the archetypal manifestations of the seductive woman in the Masnavi of Zohreh and Manouchehr Iraj Mirza with accurate and comprehensive definitions of the archetype and forms of archetype. The results of the research indicate that Iraj Mirza called the goddess of love Venus in his story and is present in the literature named Venus and Anahita. Venus in this system, on the one hand, is the god of music, love, water, rain, fertility and the manifestation of purity and purity, and on the other hand, it represents a woman who ascends to heaven and to the star as a result of wrongful deception and deception of Harut and Marut. O becomes. Venus is also a character whose description and illustration are reminiscent of dance and merriment, and this is equivalent to its mythical aspect and its archetype in literature, where it is also a manifestation of dance, cheerfulness and love.
خلاصه ماشینی:
زهره در این سروده دارای وجوهی متناقض و دوگانه است؛ این امر از آنجا سرچشمه میگیرد که آناهیتا ایزدبانوی عشق، آب، پاکی و بیآلایشی، قداست و عصمت است و نقطۀ مقابل عشق پاک و الهی، عشق ناپاک و شهوانی است که در روایتهای سامی و یونانی به زهره، ایشتر و افرودیت نسبت داده شده است، حال این دو ویژگی متناقض به خاطر ماهیت داستانی ایرج میرزا در یک شخصیت جمع شدهاند تا روایت او را جلوهای دیگر ببخشند.
صاحب برهان قاطع نیز گوید: «زهره به ضم اول، ستارهای معروف که آن را ناهید خوانند»، آنگاه در برابر واژۀ ناهید مینویسد: «ستارۀ زهره را گویند و مکان او فلک سوم است» و ایرجمیرزا در منظومۀ عاشقانۀ خود بر مبنای همین تعبیر است که از زبان زهره میگوید: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} مسلماً کهنالگوی زن اغواگر (زهره) که در طی اعصار و قرون مورد استفاده قرار گرفته است، از ناخودآگاه مردم و خرد جمعی آنها سرچشمه گرفته است و از یکطرف با مسائل علمی و نجوم ارتباط داشته (همچنین ریشه در تخیل و قدرت خیالپردازی آنها داشته که این سیاره را در آسمان به شکل زنی در حال دف زدن میدیدند) و از طرف دیگر چون زن از قدیمالایام مظهر عشق باروری و محبت بوده است و در جوامع اولیه، بسیار مورد توجه بوده و تمامی امور زندگی به غیر از شکار بهدست او بوده است.
به لحاظ اینکه این ایزدبانو در بیشتر ممالک جهان خدا و الهۀ عشق است، تمرکز ایرجمیرزا بر عشقبخشی زهره در این داستان شدت میگیرد و حتی نهتنها عشقبخش است که خود عاشق میشود و درصدد است که دل منوچهر را بهدست آورد.