چکیده:
مسیله قضا و قدر، از جمله مسایل اعتقادی است که متفکران اسلامی از قدیم الایام با آن روبرو بوده و دیدگاههای گوناگونی در باره آن مطرح کردهاند. از طرفی، انسان در زندگی خود با حوادثی مواجهه خواهد شد که منشاء انسانی ندارد و در افعال وکردار نیز دارای اراده مختارانه است که بدون شک این اختیار او برخلاف قضا و قدر الهی نخواهد بود، زیرا بر اساس مقدرات الهی است. پس وقایعی مانند سیل، زلزله، رعد- برق، آتشفشان و موارد مشابه در زندگی انسان با قضا و قدر الهی ارتباط مستقیم دارد. بدین رو لازم است، جایگاه قضا و قدر الهی که یک اصل اعتقادی است، بازکاوی گردد تا به دغدغه های ذهنی بشر پاسخ داده و از انحراف آن جلوگیری شود. لذا، در این پژوهش سعی شده است با روش توصیفی– تحلیلی به بررسی ارتباط حوادث طبیعی با قضا و قدر الهی در نگاه متکلمان مسلمان پرداخته شود.
خلاصه ماشینی:
قضا در لغت عبارتست از محکم کردن، استواری و امر به کار و قدر اندازهگیری و مقدار و ارزش هر چیزی را گویند (احمد بن فارس بن زکریا، ج5،ص99؛ راغب اصفهانی،1374، ج3، ص137) در اصطلاح تقدير الهي آن است «خدا براي هر پديدهاي اندازه و حدود كمّي و كيفي و زماني و مكاني خاصي قرار داده است تا تحت تأثير علل و عوامل تدريجي، تحقق يابد» و مراد از قضاي الهي آن است كه «پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايطِ يك پديده، به مرحله قطعی و حتمی برسد» (مصباح یزدی، 1376، ص183) حال با توجه به اینکه حوادث طبیعی بدون دخالت مستقیم انسان اتفاق میافتد آیا قضا و قدر الهی قبلا به این حوادث تعلق گرفته و از پیش تعیین شده است یا این که ارتباطی بین این حوادث با قضا وقدر الهی وجود ندارد، در این باره میان متکلمان مسلمان آرای متفاوتی وجود دارد.
2. پیشینه اجمالی قضا و قدر مسئله قضا و قدر، یکی از مسائل مهم در عقايد اسلامى است که باید منشأ آن را در قرآن و حديث جستجوکرد و به گونهای آن را تفسیر و بررسی کردكه با جبر و سلب اختيار انسان پیوند نخورد (سبحانی،1386، ص68) البته علاوه بر کتاب و سنت این مسئله در بین متفکران اسلامی در قرن اول هجرت نیز مطرح بوده است، حتی حضرت علی علیه السلام هنگام بازگشت از جنگ صفین این مسئله را مطرح کردهاند (کلینی، 1419،ج1، ص205) گر چه از ابتدا کسانی چون معاویه این مسئله را به اشتباه تفسیرکرده و به خاطر رسیدن به اهداف سیاسی خود آن را با جبر وسلب اختیار انسان پیوند داد (مطهری، 1389، ج 1،ص353) که همین مسئله سبب شد متکلمان اشعری تحت تاثیر امویان قرار گرفته و سلب اختیارانسان را بپذیرند و در مقابل متکلمان معتزلی قضا و قدر الهی را درباره افعال اختیاری انسان انکار کنند.