چکیده:
مسأله چگونگی رابطه صفات خداوند با یکدیگر و با ذات الهی از مسائل دیرینه در میان متفکران مسلمان بوده است. در این میان صفت کلام از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و دامنه بحث در مورد آن به قدیم یا حادث بودن قرآن کریم نیز کشیده شده است. ملاصدرا نظریه اشاعره در مورد قدیم بودن قرآن را مستلزم شرک و متعدد شدن موجودات قدیم و نظریه معتزله در مورد حادث بودن آنرا مستلزم ممکن و حادث بودن واجب الوجود دانست. ولی علامه طباطبائی با اعتباری دانستن کلام و سخن، اشکالاتی به نظریات حادث و قدیم بودن قرآن وارد نمود و با استفاده از همین اصل، اعتباری بودن و با نظر به احادیث و روایات شیعی به نقادی نظریه ذاتی بودن صفت کلام خداوند پرداخت. پژوهش حاضر در روی آوردی توصیفی تحلیلی به تبیین نظریه علامه طباطبائی در مورد فعلی بودن صفت کلام پرداخته و بر آن است که احادیث شیعی بر مدعای فعلی بودن صفت کلام دلالت نمی کنند.
The question of the way in which the attributes of God are related to one another and to the Divine essence has been a long-standing issue among Muslim thinkers. Meanwhile, the attribute of God`s Speech, kalam, is of special importance and the scope of discussion about it is extended to the Holy Quran as being everlasting or non-everlasting. Mulla Sadra considered the Ashchr('39')arite theory of the Qurchr('39')an`s being everlasting as one leading to polytheism and the multiplicity of everlasting beings, and the Muchr('39')taziliteschr('39') theory of its being non-everlasting as one leading to God`s possibility and non-everlasting. However, Allameh Tabatabai, by recognizing God`s speech as being i`tibari, introduced some objections against what said by the Ashchr('39')arite and the Muchr('39')tazilite and, using the same principle and with regard to Shiite hadith and traditions, criticized the theory viewing Divine Speech as being essential. The present study, in a descriptive-analytical approach, explains Allameh Tabatabaichr('39')s theory about this Divine attribute as being in the level of action and believes that Shiite hadiths do not lead to the Attribute as being in the level of action.
Keywords: Divine Attribute of Speech, Ashchr('39')arites, Muchr('39')tazilites, Mulla Sadra, Allameh Tabatabai
خلاصه ماشینی:
ولي علامه طباطبایي نظريه ملاصدرا را با استدلالهاي عقلاني و بيانات شرعي يعني آيات قرآني و احاديث معصومين^ مورد نقادي قرار داده و نظريه فعلي بودن صفت کلام [و ذاتي نبودن آن] را ارائه نمود.
از ديدگاه علامه طباطبایي متصف بودن خداوند به صفت کلام و سخن گفتن او با بعضي از انسانها بهويژه پيامبران علیهالسلام مانند حضرت موسي علیهالسلام از نظر آيات قرآني مورد ترديد نيست؛ چراکه آيات قرآني در اين زمينه ظهور در حقيقت دارند نه مجاز: وَ کلَّمَ اللَّهُ مُوسي تَکلِيماً، (نساء / 163) وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُکلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ.
بهگونهاي که مشخص نيست حقيقت سخن گفتن او با پيامبران علیهالسلام چگونه است؟ کيفيت تحقق مکالمه ميان خداوند و انسانها چيست؟ (همان: 2 / 316) پاسخ به اين سؤالات طبق ديدگاه علامه طباطبایي اتصاف خداوند به صفت کلام در مقام فعل است.
علامه طباطبایي نخست به نقادي و تبيين نادرستي نظريه اشاعره در مورد قديم بودن قرآن و در ادامه نظريه معتزله درباره حادث بودن آن ميپردازد و سپس به بيان نادرستي ديدگاه ملاصدرا پیرامون ذاتي بودن صفت کلام ميپردازد و بدينسان بهدليل نادرستي نظريات مطرح، فعلي بودن صفت کلام را نتيجهگيري مينمايد.
(عبدالجبار، بيتا: 732) علامه نادرستي نظريه معتزله در مورد حادث بودن قرآن را چنين بيان ميدارد: «کلام و سخن امري اعتباري و وضعي است، يعني نشانهها و علاماتي هستند که بر معاني ذهني دلالت مينمايند؛ کلام دلالت بر معاني خاصي ميان انسانها ميکند که تابع وضع و اعتبار آنان است.