چکیده:
ضم وکیل به وکیل سابق، از مفاهیمی است که محل بحث است. برخی تصور کرده اند، ضم وکیل به معنای توکیل مورد وکالت به وکیل جدید است که باعث اجتماع دو وکیل و ضم آنها به یکدیگر می شود .حال آنکه مفهوم دقیق ضم وکیل چنین نیست، بلکه (ضم) به معنای ضمیمه کردن یک وکیل به وکیل قبلی و درهمان وکالت قبلی است .اعتقاد نویسنده بر آن است که ضم وکیل به هر دو معنای گفته شده ، ممکن نیست .این مساله پیوند اساسی با ماهیت وکالت دارد که درباره آن نظریه های متفاوتی از سوی استادان حقوق گفته شده است. مشهور، وکالت را عقد دانسته اند وبرخی آن را در واقع ایقاع می دانند. برگزیدن هریک از این نظریات که درباره آن بحث شده، نتیجه های متفاوت به دنبال خواهد داشت.برای مثال: اگر وکالت را عقد دانستیم، دیگر ضم وکیل به وکیل سابق معنا نخواهد داشت، زیرا تغییر در ارکان عقد سابق ناممکن است.مساله ضم وکیل در موارد دیگر ،مانند: وکالت بلا عزل و وکالت در مقام بیع نیز محل تامل است که مقاله پیش رو دراین موارد به بحث پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
صرف نظراز تصريح قانوني، از نظر قواعد عمومي نيز وکالت را بي گمان بايد عقد دانست ، زيرا وکالت به تعبير بيشتر فقيهان استنابه در تصرف است وچنانکه اشاره شد، تنها اعطاي نيابت به شخصي باعث تحقق آن نمي شود وبايد طرف مقابل اين نيابت را بپذيرد.
بله ممکن است گفته شود، بين نتيجه بلاعزل بودن و فسخ وکالت ملازمه وجود دارد نه بين خود آن دو، زيرا از شرط بلا عزل اين نتيجه حاصل مي شود که اراده موکل بر بقاي وکيل تا پايان کار مورد وکالت بوده است و اين امر با فسخ وکالت در ميانه راه از سوي موکل منافات دارد که اين ادعا چيز ديگري است که مي توان درباره آن جداگانه بحث کرد .
حال آن که برخي حقوقدانان مدعي شده اند در (وکالت بلاعزل ) تمام آثار عقد لازم ،تسري پيدا مي کند ودر يک کلام وکالت عقدي لازم مي شود !( همانجا) جُستار پنجم :ضم وکيل در فرض اسقاط حق انجام مورد وکالت ازديگرمواردي که گاهي در نوشته هاي حقوقي به چشم مي خوردآن است که ممکن است ، موکل ضمن شرط نتيجه ، حق انجام وکالت را ازخود سلب وساقط کند يا ضمن شرط فعل منفي ،اعلام کند که مورد وکالت را خود انجام نخواهد داد و دراين موارد، علاوه بر اين که موکل نمي تواند مورد وکالت را خود انجام دهد ، امور ديگر مانند توکيل جديد نيز ناممکن خواهد بود.