چکیده:
طبعِ آثار نویافتة کهن اگر به دقت و با اصولی علمی انجام گیرد، راهگشای تحقیقات حوزههای مختلف دانش خواهد بود اما اگر بیدقتی در آن راه یابد، خود رهزن میشود و گرهی بر گرهها میافزاید. دیوان نرگسی ابهری از این جمله است که بدخوانیهای بسیار در آن راه یافتهاست و محقق ادبی نمیتواند بهرة لازم را از آن ببرد. مصحح این دیوان گاه در ضبطهای مختار، وزن عروضی را که از اولیّات شعر کهن پارسی است نادیده میگیرد و گاه معنا را فدای ضبط مشکوک میکند و صورتی بیمعنا پیش چشم مخاطب قرار میدهد. دراینبین، خطاهای نگارشی نیز مانعی بر سر راه فهم سخن نرگسی میشوند. نوشتار حاضر، ضعفها و خطاهای این تصحیح را نشان میدهد و لزوم بازنگری در چاپ دیگر آن را خاطرنشان میکند.
The publication of newly found ancient works, if done carefully and with scientific principles, will pave the way for research in various fields of knowledge, but if done carelessly, it itself becomes problematic and adds knots to the knots. The “Nargesi Abhari's Divan Correction” is one of these cases in which many misreadings have occurred and the literary researcher cannot benefit from it. The book editor has chosen recordings that sometimes ignores the weight of the prosody, which is one of the priorities of ancient Persian poetry, and sometimes sacrifices the meaning for the dubious recording and puts a meaningless choice in front of the audience. Sometimes spelling mistakes also prevent Nargesi poetry from being understood. The present article points out the weaknesses and errors of this correction and points out the need to revise it in another edition.
خلاصه ماشینی:
در این شیوه ایرادی بر کار ایشان وارد نیسـت امـا ذکر این نکته لازم است که ایشان در مقدمۀ دیـوان ، دو بیـت از نرگسـی را حـاوی نکتـه ای دستوری میداند: «در زبان فارسی امروز، چه ادبی و چه محاوره ای، هیچ وقـت فعـل متعـدی (گذرا) بدون مفعول بیواسطه به کار نمیرود؛ چنانچه جمله ای بدون مفعـول بـیواسـطه بـا فعل متعدی ساخته شود، درست نیست ولی در سده هـای نهـم ، دهـم و حتـی یـازدهم کـه شعر نرگسی نمونه ای از آن است ، فعل متعدی بدون مفعول بیواسطه به کاررفته است : بی تو سوی گل و شمشاد نبینم که مـرا ننگ از دیدن هر خار و خسی مـیآیـد تاب جفای خـار نـداری چـو عنـدلیب بر روی گل مبین و به گرد چمن مگـرد (همان : ١٨) سپس از شاعران دیگر این شواهد را مثال میزند (همان : ١٨): هیچ میبینی به سویم گرچه میمیرم ز شـوق ؟ هیچ میگویی که مسکینی گرفتار مـن اسـت ؟ (حسابی نطنزی) میسر چون نشد وحشی که بینم خلوت وصلش به حسرت بر در و دیوار کویش دیـدم و رفـتم (وحشی بافقی) نمیبینی ز استغنا به زیـر پـا نمـیدانـم که آخر میشود خار سر دیوار مژگان ها (صائب تبریزی) درحالیکه در دو بیت نرگسی و همۀ این شواهد، «دیدن » در معنای «نگریستن » است کـه به متمم نیاز دارد نه مفعول (نگریستن به سویی، در چیزی، بر چیزی) و این کـاربرد، خـاص سده های ٩ و ١٠ و ١١ نیست و پیش تر از آن نیز چنین کاربردهـایی را در متـون نظـم و نثـر میتوان نشان داد: ـ دیدن در: چو چشم صبح در هر کس که دیدی پــلاس ظلمــت از وی درکشــیدی (نظامی ١٣٨٦: ٢٥) ز شرم اندر زمین میدید و میگفت که دل بیعشق بود و یار بـیجفـت (نظامی ١٣٨٦: ١٣٦) هر که در من دید، چشمش خیره ماند زان کــه مــن نــور تجلــی دیــده ام (خاقانی ١٣٨٥: ٢٧٣) «دختر، تختی داشت گفتی بوستانی بـود، در جملـۀ جهیـز ایـن دختـر آورده بودنـد ...