چکیده:
به دلیل پویا بودن ادبیات، همواره تأثیر اقتباس، ترکیب و بازآفرینی را میتوان در میان آثار ادبی دنیا جستوجو کرد. در این میان ادبیات تطبیقی ابزاری برای رسیدن به تأثیر و اقتباس میان ادبیات جهان است. تأثیر فردوسی در جهان بر همگان مبرهن است و در این میان اقتباس موریس مترلینک در نمایشنامۀ نمادگرای پلهآس و ملیزاند از داستان زال و رودابه فردوسی نمونهای از این تأثیرگذاری بر ادبیات جهان است. هدف از این پژوهش بررسی تطبیقی عناصر داستان مانند: طرح، درونمایه، زاویۀ دید، شخصیتها، زمان و مکان و نقش آن در تأثیرپذیری زنجیرۀ مشترک بنمایۀ داستانها و نتایج اخلاقی دو اثر ارزشمند زال و رودابه فردوسی و پلهآس و ملیزاند از مترلینک است. در این جستار به واکاوی تطبیقی عناصر داستان با رویکردی توصیفی- تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانهای پرداخته شده و با تأکید بر وجوه اشتراک و افتراق، به تحلیل و مقایسۀ این دو اثر حماسی- غنایی و نمایشنامۀ نمادگرا پرداخته میشود. همچنین به واکاوی همفکریهای ناخواسته بشری در خصوص عشق، ترس از مرگ و ماوراءالطبیعه میپردازیم. یافتههای پژوهش نشان میدهد که هر دو اثر دارای ساختار داستانی پیوسته هستند که عناصر داستانی را به خوبی در پیشبرد داستان به کار گرفتهاند. همچنین طرح کلی این دو داستان به گونهایست که در موقعیت مکانی و محدوده زمانی خاصی جریان داشتهاند و دارای طرح و پیرنگی بسته و عناصر داستانی کاملا منسجم هستند اما در فضا و جو، دارای تفاوت هستند.
Due to the dynamism of literature, the effect of adaptation, composition and reproduction can always be sought among the literary works of the world. Comparative literature, meanwhile, is a tool for achieving influence and adaptation among world literature. Ferdowsi's influence on the world is obvious to everyone, and in the meantime, Morice Maeterlinck's adaptation of the story of Zal and Rudabeh Ferdowsi in the symbolic play of Pelleas and Melisande is an example of this influence on world literature. The purpose of this study is a comparative study of story elements such as: plot, theme, perspective, characters, time and place and its role in influencing the common chain of storytelling and moral results of two valuable works of Zal and Rudabeh Ferdowsi and Pelleas and Melisande of Maeterlinck. In this article, a comparative analysis of elements with a descriptive-analytical approach based on library studies examined and with emphasis on commonalities and differences, the two epic-lyrical works and the symbolist play are analyzed and compared. We also explore human unwanted thoughts about love, fear of death, and the supernatural. The research findings show that both works have a continuous narrative structure that has used the elements of the story well in advancing the story. Also, the general plan of these two stories is such that they took place in a specific location and time frame and have a closed plot and plot and the elements of the story are completely coherent, but they are different in space and atmosphere.
خلاصه ماشینی:
هدف از اين پژوهش بررسي تطبيقي عناصر داستان مانند: طرح ، درونمايه ، زاويۀ ديد، شخصيت ها، زمان و مکان و نقش آن در تأثيرپذيري زنجيرة مشترک بن مايۀ داستان ها و نتايج اخلاقي دو اثر ارزشمند زال و رودابه فردوسي و پله آس و مليزاند از مترلينک است .
دو اثـر ارزشـمند زال و رودابـه و پلـه آس و مليزاند هر چند فرسنگ ها دور از هم و در فاصلۀ زماني متفاوتي از يکديگر به رشـته تحريـر کشيده شده اند اما خويشاوندي و قرابت بشـر در نـوع نگـاه و تفکـر و نيـاز اوليـۀ بشـر در انديشيدن به عشق ، نفرت ، ايده آل گرايي، اعتقاد به ماوراءالطبيعـه و آوردن ادلـۀ غيـر عقلانـي براي مسائل مختلف ، سبب گرديده است تا اين دو داسـتان و عناصـر تشـکيل دهنـدة آن در برخي جزئيات و درون مايه ها به يکديگر مانند گردند، اگرچه در فضا و جـو داسـتان ، داراي افتراق هستند.
واکاوي تطبيقي عناصر داستان در دو اثر زال و رودابه و پله آس و مليزاند با بررسي عناصر بنيادين و تحليل و مقايسۀ اين دو اثر غنـايي و نمـادگرا بـه شـناخت و درک روابط و مناسبات و جهان بيني خاص نويسندگان آن و واکاوي وجوه تشـابه و تفـاوت اين دو اثر غنايي و نمادگرا خـواهيم پرداخـت و فـرم و سـاختار کلـي دو داسـتان ، طـرح و پيرنگ ، درون مايه ، زاويۀ ديد، پويايي و ايستايي شخصيت هاي دو اثر، فضـا و جـو، حـوادث داستان و ساير وجوه قابل انطباق اين دو اثر را مورد بحث و بررسي قرار خواهيم داد.