چکیده:
سبک هندی یکی از متمایزترین سبکهای شعری کلاسیک فارسی است که با سبکهای قبل و بعد از خود تمایزاتی آشکار داشته و اصول و موازین خاص خود را داراست. از جملهی این عناصر تمایزبخش بسامد فراوان کاربرد اسلوب معادله است. توجهی ویژهی شاعران این سبک به اسلوب معادله، موضوعی که همگان به آن اذعان دارند. نگارندهی این جستار، بر این باور است که این موضوع، یعنی بسامد چشمگیر اسلوب معادله در شعر سبک هندی را میتوان از چشمانداز نظریهی تامس کوهن، فیلسوف برجستهی علم، تبیین کرد و به چرایی این امر پاسخ داد. این رویکرد به ما میگوید که اساس هر پارادایم، یک یا چند الگو است که هنجارها و گزارههای پذیرفته شدهی هر دوره را شکل میدهند. بر اساس یافتههای این پژوهش، تلفیق، زمینی شدن و تناسب سه الگویی هستند که گزارههای معنادار این عصر را میسازند و از آنجا که اسلوب معادله در ساختار خود، تمام الگوهای این دوره را به همراه دارد، برای شاعران این سبک، شگردی جذاب و مورد علاقه بوده، به گستردهترین شکل مورد استفادهی آنها قرار گرفته است.
The Indian style is one of the most distinctive poetry styles in classical persian poetry. It has distinctive differences with its precedeing and following styles. As such, it enjoys its own principle and traits. As a case, the high frequency of allegory application is one of its most distinctive elements. The poets following this specific style drew their special attentions to allegory and the function which the literary device plays in their poetries' structure and meaning. Threre is a consensus on this issue. The researcher argues that the high frequency of allegory in the Indian-style poetry can be calrified from a prominent philiospher's perspective like Thomas Kuhn's. In order to explain the whyness of this issue, this approach can raise our awareness of how any paradigm is framed in one or more frameworks which shape the possibly accepted propositions and norms in any specific period. Findings of this study represent three different paterns, namely synthesis , secularism and symentry are the main three observed patterns shaping the meaningful propositions in these elements. Since allegory is embedded with all patterns related to this period in their own structure, the poets following this specific style percieved it as an appealing and attrctive one so that they tried to applied it extensively.
خلاصه ماشینی:
بـر اساس یافته های این پژوهش ، تلفیق ، زمینی شدن و تناسب سه الگویی هستند که گزاره هـای معنادار عصر صفوی را مـیسـازند و از آنجـا کـه اسـلوب معادلـه در سـاختار خـود، تمـام الگوهای این دوره را به همراه دارد، برای شاعران این سبک ، شگردی جذاب و مورد علاقـه بوده ، به گسترده ترین شکل مورد استفاده ی آنها قرار گرفته است .
اســماعیلی و حســن پــور آلاشــتی (١٣٩٣) در مقالــه ای بــا عنــوان «بررســی تمــایز و قیاس ناپدیری سبک هندی با سبک های قبل از آن ، از چشـم انـداز نظریـه ی تـامس کـوهن »، سبک هندی را گسستی در ادبیات فارسی میدانند و با اسـتفاده از نظریـه ی کـوهن بـه ایـن نتیجه رسیده اند که این سبک دارای پارادیم خـاص خـود اسـت و شـاعران ایـن سـبک ، بـه مجموعه ای از اصول و موازین مشترک پایبندند که با مـوازین و الگوهـای دوره هـای قبـل ، قابل مقایسه نیست و بر این اسـاس ، مفـاهیم ، روش هـا و مشـاهدات شـاعران ایـن دوره بـا شاعران دیگر دوره ها متفاوت است ؛ بـرای مثـال در حـوزه ی مفـاهیم ، شـاعران ایـن سـبک به جای پرداختن به مفاهیم کلی و جهانشمول بـه خلـق مضـامین تـازه در قالـب یـک بیـت میپردازند.
٣. روش پژوهش این پژوهش بر بنیان نظریه ی پارادایم های تامس ساموئل کـوهن اسـتوار اسـت ؛ از ایـن روی نویسنده در ادامه ، ابتدا به تشریح چهارچوب نظری مقاله دست مییازد، سـپس بـا تکیـه بـر نظریه ی مورد نظر، به بررسی دلایل بسامد چشمگیر اسـلوب معادلـه در شـعر چهـار شـاعر شاخه ی ایرانی سبک هندی (عرفی شیرازی، کلیم کاشانی، طالـب آملـی و صـائب تبریـزی) پرداخته و ارتباط آن را با الگوهای پذیرفته شده در این عصر مورد بررسی قرار میدهد.