چکیده:
مظفر النواب شاعر شیعه و متعهد معاصر عراقی، شعر خود را در خدمت دفاع از ملت
عرب و مبارزه با استبداد و ظلموستم سروده و همه تلاش خود را برای برانگیختن همت
ملتهای عرب، برای درهم شکستن بیرق ظلم و جور حاکمان ستمپیشه آنها به کار گرفته
است. از همینروست که اشعار سیاسی با موضوعات: هجو حاکمان عرب، دفاع از مبارزان
ملی، دفاع از مبارزه با ظلموستم، دفاع از آرمانهای قومی ملت عرب و بیان و امیدها و
دغدغههای آنان، غالب اشعار نواب را به خود اختصاص میدهند. در این میان، برخی
ویژگیها وخصوصیات مهم ادبی بر این اشعار سیاسی او غلبه دارد؛ این مقاله درصدد آن
است که مهمترین خصوصیات ادبی را که به شکل معناداری در اشعار سیاسی نواب دیده
میشوند، بررسی نماید. شیوه پژوهش؛ وصفی تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانهای است
که بر واکاوی اشعار نواب و نیز مهمترین پژوهشهایی که به بررسی اشعار او پرداختهانده
تکیه دارد.
نتایج این پژوهش نشان میدهد که مظفر شاعر تودههای مردمی و قیامهای چریکی است
که در اشعار خودء بهجای مدح حاکمان مستبد و فاسد عربی، شخصیتهای بزرگ تاریخ
اسلام، شخصیتهای انقلابی معاصر جهان عرب، و شهدای انقلابی مقاوم را میستاید.
و در عوض حاکمان کشورهای عربی را به باد بدترین و عریانترین انتقادها میگیرد. از
دیگر خصوصیات ادبی حاکم بر اشعار سیاسی وی میتوان به غیرمنطقی بودن این اشعار,
دارابودن مسائل فکری، فلسفی و عقیدتی، انتقال از تصاویر خیالی رمزگونه به تصویرهای
شعری واقعی و برعکس، نداشتن وحدت موضوعی، گزنده بودن اشعار نواب و استفاده از
تعایبر و واژگان نامناسب اشاره کرد
خلاصه ماشینی:
به خصوص در زمانيکه برخي چشم بسته غيب ميگويند و برخي تنها حرف زده و به بيان قطع نامه ها و بيانيه ها اکتفا ميکنند؛ اما او در اين ميان صداهاي انفجارهاي متعددي را ميشنود که نويد آينده اي اميدبخش را ميدهد: «إذا کان بعض يفکر في النيل مني /فهذا أنا/لست أملک إلا القميص الذي فوق جلدي /وقلبي وراء القميص يلوح /خبرت الخليفۀ سطحا، وعمقا، وطولا، وعرضا/فکان أکبر درس تلقيته / أن أکون فصيح المحبۀ والحقد/فالعقل زيف صريح /متي تنهضون /لعنتم علي الرکض خلف کــروش الزعامات /فيما الزعامات باعت ذبيحا، وحيا/وثم هنالک صفقۀ أرض /فکونوا علي حذر البندقيۀ/فالديک يصيح /بحق السماوات حتي إذا الديک صاح علي خطأ/ فهنالک نار/ وحين تکون الشرارة حقا وليس کلاما/فإن الهشيم العظيم يصار/إذا کان بعض يجيد سماع الغيوب /سمعت انفجارا/سيأتي ويتبع ذاک انفجار/رثيت الذين تتاح لهم فلتۀ/أن يکونوا من الثائرين /وناموا علي صغرهم خانعين /ويدفنهم في الجحور الغبار/لقد ســافر الحلم قاطرة / والشبابيک لاتنتهي ، والوداع استمر» (همان : ١٨٦-١٨٧) 242 (اگر برخي به اين ميانديشند که به من آسيب برسانند/هان اين منم /تنها پيراهني دارم که بر بالاي پوستم قرار دارد/و دلم از پس اين پيراهن ميدرخشد/من از همه سو، سطح و عمق و طول و عرض ، خليفه را باخبر کردم /بزرگ ترين درسي که گرفتم /اين بود که ، در محبت و کينه داشتن ، واضح و روشن باشم /زيرا عقل ، جعلي آشکار است /کي برميخيزيد؟/لعنت بر شــما که در پس شکمبه هاي رهبران ميدويد/درحاليکه رهبران هر قرباني و زنده اي را فروختند/و هم اکنون قرارداد زمين اســت /پس مواظب تفنگ باشــيد/زيرا خروس به حق آسمان ها بانگ برمي آورد، حتي اگر خروس هم اشتباها بانگ برآورد/اينجا آتشي هست /و زمانيکه اين آتش زبانه هاي حقي بوده و فقط يک کلام نباشد/پس ريزه هاي گياه خشک ، بزرگ ميشود/اگر برخي شــنيدن امور غيبي را به خوبي ميدانند/من صداي انفجاري را شنيدم که خواهد آمد و در پس آن انفجار ديگري هست /من براي کسانيکه فرصت ناگهاني به آنان دست داد، رثا گفتم /تا از انقلابيون باشند/درحاليکه باوجود کودکيشان خوار و ذليل خوابيدند و غبار، آن ها را در حجره هايي دفن ميکند/رؤيا سوار بر قطاري سفر کرده است و پنجره ها تمام نميشوند و خداحافظي مداوم است ) اين چنين نواب در اشــعار خود، به شــکلي هميشــگي هجوکننده حاکمان کوته فکر و منفعت طلب عرب و حامي انقلابيون و مبارزان جهان عرب است که در راه دفاع از حق و عدالت و مبارزه با ظلم و ستم و نيز دفاع از مسأله فلسطين در حال نبرد و مبارزه هستند.