چکیده:
مولوی از جمله شاعرانی است که به جهت تاثیر محیط جغرافیایی و بازتاب آن در زبان و
بیانش، واژگان و حتی مصرعهای ترکی قابل توجهی در آثارش دارد. در مقاله حاضر
بیست مورد از واژگان ترکی محل بحث در هر پنج اثر مولوی انتخاب و با روبکردی
ریشهشناسانه و با استناد به منابع موجود مورد بررسی قرار گرفته است. با این شرح که این
بیست واژه از دو جهت محل بحث هستند: نخست از منظر ریشهشناسی؛ بدین معنی که
سعی کردهایم ریشهشناسی علمی و دقیقی روی آنها صورت بگیرد. دوّم از منظر ریشه و
تبار واژه که این امر نیز مستلزم ریشهیابی علمی کلمات است. این گروه، واژگانی را
شامل میشود که در ترکیبودن آنها اختلافنظر وجود دارد ولی با توجه به اصول و
قواعد زبان ترکی میتوان حدسیّاتی را درباب چرایی ترکیبودن آنها مطرح کرد.
خلاصه ماشینی:
اين واژه را در فرهنگ کوچک زبان پهلوي نيز يـافتم (مکنـزي، ١٣٨٨: ١٧٦)، اما شمس الدين سامي معتقد است که اصل آن ترکـي اسـت و از ترکـي بـه فارسي راه يافته است ١(٢٤ :٢٠٠٤ ,Sami).
اغلاغو oɣlɑɣu گر درنگري خوش خوش اندر سر انگشتش / ني جيب نسب گيري، ني چادر اغلاغو (کليات ، ترجيع ٧، ٥٠٥٦) اين واژه را در هيچکدام از فرهنگ هاي معتبر فارسي نيافتم ، ليکن کاشغري آن را چنين معني کرده است : «زني پرورده در فراواني و نعمت .
التون æltun طاس و منديل و گل از التون بگير / تا به گرمابه رويم اي ناگزير (مثنوي، ٣: ٣٠٥٧، (3056 در فرهنگ سخن اين واژه مغولي ذکر شده است (انوري، ١٣٨١: ١٤٥)، معين نيز آن را ترکي- مغولي دانسته است (معين ، ١٣٨٨: ٨٣).
2001: 801) سبحاني در پاورقي کليات شمس ذيل اين واژه چنين نوشته است : «اين کلمه در ترکي عثماني «قوري» و در ترکي جديد koru به معني جنگل حفاظت شده کوچک و باغ هاي اطراف شهر است ، آنچه در چند فرهنگ ترکي ننوشته اند، استاد شفيعي قيد کرده اند که کلمه با «قرق » از يک ريشه است : زمين يا ناحيه اي که تجاوز به حدود آن ممنوع است » (مولوي: ١٣٨٩: ١٠٣٧).
دهخدا نيز به ترکي بودن کلمه اشاره کرده و بيت زير را از خاقاني به عنوان شاهد مثال آورده است : خسرو ذوالجلالتين از ملکي و سلطنت / مستحق الخلافتين از يلواج و تنگري (دهخدا، (265 :1345 اين واژه در ديوان به معني «پيغمبر» آمده و کاشغري متذکر شده که به شکل «يلاوج » هم نوشته ميشود (کاشغري، ١٣٨٩: ٤٦١).