چکیده:
سؤال اصلی این نوشتار این است که آیا دانش فقه اسلامی ماهیتاً ظرفیت ورود به عرصه نظامسازی را دارد؟ در صورت امکان نظامسازی فقهی، کیفیت آن چگونه خواهد بود؟ درک جامع از ابعاد و زوایای پدیدهها و موضوعات حقیقی، انتزاعی و واقعی یکی از الزامات مهم در مقوله نظامسازی است که علم فقه اگرچه در طول تاریخ حیات خود به شکل تام از آن بهره نجسته، لیکن با تفقد در مبادی تصدیقیه این علم و مبانی ذینقش در هندسه معرفتی آن میتوان فراگردها و مواردی را احصا نمود که در فرآیند نظامسازی، کاربردی اساسی داشته، این علم را از انزوای مفاهیم و گزارههای فردی و بهلحاظ اجتماعی محدود، خارج میکند تا حوزه اجتماع جایگاه شایسته خود را در آن بیابد. آیتالله سیدمحمد باقر صدر از جمله دانشمندانی است که با التفات به چنین ظرفیتی در فقه، سازوکاری را بهمثابه نسخهای تکاملی در فرآیند اجتهاد کلاسیک مطرح نمود که در این مقاله به برخی از ابعاد آن اشاره میشود.
The main questions of the present paper are: Is there any essential capacity in Islamic jurisprudence for system building? What would be the nature of such a system if jurisprudence is capable of building it? A comprehensive understanding of different aspects and dimensions of the phenomena and true, abstract and real subjects is one of the significant requirements of system building. Although in the course of its history, jurisprudence has not fully utilized this understanding, through delving into its concessive origins and the crucial fundamentals existing in its epistemological geometry, one can enumerate some processes and cases which are applicable in the process of system building, moving this discipline from the isolated domain of individual and socially limited concepts and statements to give social domain a proper place in this discipline. Ayatollah Seyed Mohammad Baqir Sadr is among scholars who was aware of this capacity of jurisprudence and hence offered some mechanisms as an evolutionary version in the process of classic individual inference (ijtihad), some of whose aspects are discussed in this paper.
خلاصه ماشینی:
ســؤال اصلي اين نوشتار اين اســت که آيا دانش فقه اسلامي ماهيتا ظرفيت ورود به عرصه نظام ســازي را دارد؟ در صورت امکان نظام سازي فقهي ، کيفيت آن چگونه خواهد بود؟ درک جامع از ابعاد و زواياي پديده ها و موضوعــات حقيقي ، انتزاعي و واقعي يکــي از الزامات مهم در مقوله نظام ســازي است که علم فقه اگرچه در طول تاريخ حيات خود به شکل تام از آن بهره نجســته ، ليکن با تفقد در مبادي تصديقيه اين علم و مباني ذي نقش در هندسه معرفتي آن مي توان فراگردها و مواردي را احصا نمود که در فرآيند نظام ســازي ، کاربردي اساســي داشته ، اين علم را از انزواي مفاهيم و گزاره هاي فــردي و به لحاظ اجتماعي محدود، خارج مي کند تا حوزه اجتماع جايگاه شايسته خود را در آن بيابد.
با چنين ظرفيتي که در ســاحت فقه اســلامي ديده مي شود، نبايد انتظار داشت که اين علم صرفا پاســخگوي مسائل فردي و فردي ـ اجتماعي باشد، بلکه يک مکتب جامع با قدمت چند صدساله و با گذاراندن فراز و فرودهاي فکري گوناگون ، در شرايط فعلي که تئوري هاي اداره بشر در شرق و غرب به بن بست رسيده است ، بايد مهياي ارائه مجموعه نظريه هاي پيشرو در خرده نظام هاي مختلف اسلامي و در نهايت نظام سازي کلان اسلامي با دستگاه فقه حکومتي باشد.