چکیده:
ولایت سیاسی اجتماعی اهل بیت علیهم السلام، از حقوق مسلّم و موضوعه از جانب خدای سبحان است که مورد تأکید قرآن کریم و خود اهل بیت علیهمالسلام منجمله نهجالبلاغه بوده است. بهرغم اهمیت و کیفیت شرح ابنابیالحدید بر نهجالبلاغه، وی در مواردی از شرح خود، راه خلاف انصاف را پیموده و فرمایشات حضرت را بر مبنای اصول اعتقادی و فقهی خود شرح کرده است. در این مقاله پس از ارائهی امور مقدماتی و نیز مبانی نظری و کلیات، به تبیین مسألهی ولایت سیاسی اجتماعی امیرالمؤمنین علیهالسلام از دیدگاه ابن ابیالحدید میپردازیم. در این میان، شروحی که وی در مورد فرمایشات امیرالمؤمنین علیهالسلام در باب احقّیت حضرت در مسألهی ولایت ارائه داده و نیز تفکیکی که بین افضلیت و خلافت میکند و دیگر موارد مربوطه بررسی میشود. سپس نقدهایی که به ابن ابیالحدید در مورد شروحش وارد شده را ایراد میکنیم. یافتهی تحقیق حاضر، قضاوت غیرمنصفانهی ابنابیالحدید در مسألهی ولایت سیاسی اجتماعی امیرالمؤمنین علیهالسلام، ناظر به فرمایشات حضرت در نهجالبلاغه است. او در این زمینه با اصرار بر پیشفرضهای برخاسته از عقاید و فقه درون مذهبی خود، چشم بر حقیقت بسته است. هدف از این مقاله تبیین شروح ابنابیالحدید ذیل فرمایشات حضرت امیر علیهالسلام در مسألهی ولایت سیاسی اجتماعی اهل بیت علیهم السلام و سپس نقد این دیدگاهها و شروح اوست. روش این اثر بنیادین، تحلیل و نقد بر مبنای اسناد است که با مراجعه به کتب کتابخانه، سایتهای معتبر و نرمافزارهای مرتبط صورت میپذیرد.
The socio-political guardianship of the Ahl al-Bayt (as) is an inalienable right from God Almighty, which has been emphasized by the Holy Quran and the Ahl al-Bayt (as) itself, including the Nahj al-Balaghah. Despite the specificity and quality of Ibn Abi al-Hadid's commentary on Nahj al-Balabagh, in some cases of his commentary and interpratation, he has followed the path of injustice and has explained the orders of the Imam based on his doctrinal and jurisprudential principles. In this article, after providing basic services as well as theoretical and general principles, to explain the issue of a socio-political province of Amir al-Mo'menin against Islam has been made from the perspective of Ibn Abi al-Hadid. In the meantime, he explains the explanations that he gave about the order of the Commander of the Faithful (pbuh) regarding the rightfulness of the Imam in the matter of a province, as well as the distinction between superiority and the caliphate and other related matters. Then let us use the criticisms leveled at Ibn Abi al-Hadid about his explanations. The findings of the present study are the unfair judgment of Ibn Abi al-Hadid on the issue of the socio-political governorship of the Amir al-Mu'minin (as), which refers to the orders of the Imam in Nahj al-Balaghah. In this regard, he has turned a blind eye to the truth by insisting on the presuppositions arising from his beliefs and jurisprudence within his denomination. The purpose of this article is to explain the interpretations of Ibn Abi al-Hadid following the orders of Hazrat Amir (as) on the issue of the socio-political guardianship of the Ahl al-Bayt (as) and then to critique his interpretations. The method of this basic work is analysis and critique based on documents, which is done by referring to library books, reputable sites and related software.
خلاصه ماشینی:
نقد ديدگاه و شروح ابن ابيالحديد در مسألۀ «ولايت سياسي اجتماعي اهل بيت عليهم السلام » در نهج البلاغه علي الماسي * رحمت الله جغتايي سبزواري **، سيد علياصغر ميرخليلي *** چکيده ولايت سياسي اجتماعي اهل بت ي عليهم السـلام ، از حقوق مسلّم و موضوعه از جانب خداي سبحان است که مورد تأکيد قرآن کريم و خود اهل بت ي عليهم السلام مـن جملـه نهـج البلاغـه بـوده اسـت .
حضرت امير عليه السلام در فـرازي از خطبـه اي کـه در هنگـام بيعـت بـا عثمـان ايـراد فرمـود؛ به صراحت ، حکومت و ولايت سياسي و اجتماعي را حق خود ميداند و درباره ميفرمايد: َلقَدْ عَلِمْتُمْ أَِّني أحَقُِّ بهَا مِنْ غَيْـرِيَ وَالَّلـهَِ لأُسْـلِمَنَّ مَاسَـلِمَتْ أُمُورُاْلمُسْـلِمِين (نهـج البلاغـه ، خطبه ٧٣) در اينجا شورايي را که عمر براي انتخاب خليفه بعد از خود تعيين کرد و افراد شورا هـم عثمان را براي خلافت انتخاب کردند، با علم به اينکه آن حضرت احـقّ از او (و پيشـينيان از اوست )، مورد خطاب قرار داده و علت پذيرش و سکوت و تسليم به اين امر را سالم مانـدن جامعه اسلاميدر برابر ناخوشيها و اختلافات بيان ميکند.
ابن ابيالحديد در مقام پاسخ از اين اشکال ، ابتـدا تعـداد زيـادي روايـات را بـا مضـامين گوناگون در شأن حضرت امير عليه السلام ذکر ميکنـد کـه همگـي اولاً از پيـامبر صـلي الله عليـه و آلـه صادر شده اند و ثانياً از منابع و مصادر درجه اول خود اهل سنت اسـت .