چکیده:
پستمدرنیسم پس از ظهور و ایجاد دگرگونی در ادبیات غرب، مورد توجه برخی نویسندگان و طیفی از شاعران معاصر فارسی قرار گرفت. شمس لنگرودی از شاعرانی است که پس از تجربههای زبانی مختلف که پیش و بعد از انقلاب از سرگذراند، به رویهای ساختارشکنانه و زبانی هنجارگریز روی آورد. تحت تأثیر این رویکرد، برخی مختصات در شعر لنگرودی ظهور یافت که با مختصات و مولفههای پستمدرنیسم همانندی و قرابت دارد. در این گفتار، شاخصههایی از شعر لنگرودی که با مولفههای پستمدرنیسم نزدیکی دارد و به نوعی نشانگر گرایش خودآگاه و ناخودآگاه این شاعر به پستمدرنیسم است، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. یکی از این مولفهها، «عدم قطعیت» و تأکید بر نسبی بودن اجزا و عناصر کلام است که به نظر میرسد لنگرودی در مواردی از آن در جهت ساختارشکنی، عدم تجانس و نیز گسستِ معنایی استفاده کردهاست؛ دیگر، «تناقض» (پارادوکس) است که به عنوان شگردی برای تردیدزایی و تکثر معنا در شعر لنگرودی به کار رفته است؛ «عدم پیوستگی» مولفۀ دیگری از پستمدرنیسم است که در کلام لنگرودی در جهت ایجاد تردید و شگفتی در خواننده و به کنکاش و چالش ذهنی واداشتنِ او مورد استفاده قرار گرفته است؛ از مولفههای دیگر پستمدرنیسم که در شعر لنگرودی ظهوریافته، «تعلیق» است. تعلیق به صورت ترفندی برای ابهامآفرینی به کار گرفته شده تا به واسطۀ آن، انتقال پیام و کشف معنای قطعی کلام به تعویق افتد.
Postmodernism after the appearenc and transformation of Western literature has attracted the attention of some contemporary Persian writers and poets. Shams Langroudi is one of these poets. After various linguistic experiences before and after the revolution, Langroudi embarked on a constructivist and normative language.Influenced by this approach, some co-ordinates appeared in Langroudi's poetry, which resembled the co-ordinates and components of postmodernism. In this essay, features of Langroudi's poetry, which relate to the components of postmodernism and somehow reflect this poet's tendency to postmodernism, have been analyzed and analyzed. One of these components is the "uncertainty" and emphasis on the relative components of the theological elements that Langroudi has used to deconstruct, heterogeneous, and semantic rupture; the other is the "paradox". It has been used as a metaphor for doubt and multiplicity of meaning in Langroodi's poetry; "inconsistency" is another component of postmodernism used in Langroudi's word to create wonder and wonder in the reader and to make him a subjective exploration and challenge. It is taken from other components of postmodernism that appeared in Langroudi's poetry, "suspension."Suspension has been used as a trick to create ambiguity by delaying the transmission of the message and discovering the definitive meaning of the word.
خلاصه ماشینی:
یکی از این مؤلفه ها، «عدم قطعیت » و تأکید بر نسبی بودن اجزا و عناصر کلام است که به نظر میرسد لنگرودی در مواردی، از آن در جهت ساختارشکنی، عدم تجانس و نیز گسست معنایی استفاده کرده است ؛ دیگر، «تناقض » (پارادوکس ) است که به عنوان شگردی برای تردیدزایی و تکثر معنا در شعر لنگرودی به کار رفته است ؛ «عدم پیوستگی» مؤلفۀ دیگری از پست مدرنیسم است که در کلام لنگرودی در جهت ایجاد تردید و شگفتی در خواننده و به کنکاش و چالش ذهنی واداشتن او مورد استفاده قرار گرفته است .
علیرغم این که برخی از «عدم موفقیت داستان های پست مدرنیستی» در ایران سخن گفته اند (بینیاز، ١٣٩٢: ٢٦٧)، باید گفت اثرگذاری و نقش پست مدرنیسم در حوزۀ داستان نویسی بیش از شعر بوده و در این عرصه ، منجر به خلق آثاری قابل اعتنا شده است .
این رویکرد در کار لنگرودی موجب تنوع وزن ، چندآوایی، استفاده از جملات طولانی، عدم توضیح عبارات و بیان استدلالی، آشناییزدایی از لحن گفتاری، چندمحوری بودن شعر، نحوگریزی، پایان بندی غیرمنتظرۀ شعر و مشخصه هایی ازاین دست شده که به تکوین و ظهور شاخصه هایی انجامیده که با برخی مؤلفه های پست مدرنیسم ، از جمله عدم قطعیت ، تناقض (پارادکس )، عدم پیوستگی و تعلیق ، همانند به نظر می رسند.
در این مقاله ، نمود مؤلفه های پست مدرنیسم ؛ رد روایت ، عدم قطعیت ، کابرد صورخیال نامتعارف و هنجارگریز در شعر ما هیچ ، ما نگاه سپهری، مورد بررسی قرار گرفته است .