چکیده:
اَخباریانْ اگر چه _ در مقایسه با دیگر اندیشههای رایج زمان خود _ مکتب فکری مستقلی داشتند، اما در موضوع امامت، کمتر میتوان آنها را دارای دیدگاههایی منحصر به فرد دانست. بیشتر آرای آنان بازتاب نظرگاه محدّثان و اندیشمندان سدههای نخستین است. رویکرد حدیثمحوری و پرهیز از تأویل و تفسیر عقلگرایانه، بر شیوهٔ استنباط آموزههای اعتقادی آنان تأثیر نهاده است. اوج گرفتن باور اخباریان نسبت به متکلمان در موضوعاتی که متکلمان به جهت رویارویی با مخاطبانی عام و استفاده از استدلالهای فرامذهبی، مجبور به حداقلگرایی در این موضوعات شدهاند، از مهمترین نقاط اختلاف این دو جریان است که ثمرهٔ اعتماد به گنجینهٔ روایاتی است که اخباریانْ خود را خزانهدار آن میدانند. به رغم ناسازگاری میان اخباریان و متکلمان در تعریف، تبیین ویژگیهای خاص و ساز و کار تولیت و انتقال امامت، دشوار است که آرای اخباریان را برخاسته از مدرسهٔ کلامی مستقلی به شمار آوریم. استفاده از استدلالهای کلامی برای اثبات برخی مسائل حوزهٔ امامت و آشتی با عقل در نظریهٔ امامتِ اخباریان، قابل انکار نیست که نشان از تعامل این مکتب با دیگر اندیشههای کلامی امامیه دارد. در مجموع، میتوان «نظریهٔ امامت» در اندیشهٔ اخباریان را همسو با عالمان کلامپژوه و آمیخته با روایاتْ بدون تحلیل محتوایی، ارزیابی کرد.
کان للأخباریین مدرسة فکریة مستقلة بالمقارنة مع سائر الفکریة التی کانت منتشرة
آنذاک، لکن قلما نری لهم آراء فریدة فی موضوع الإمامة فمعظم آرائهم تعکس أفکار
المحدثین والمفکرین فی القرون الأولی. وقد کان لمحوریة الحدیث والابتعاد عن التأویل
والتفسیر العقلیین تأثیر کبیر علی منهجهم فی استنباط العقائد، وبسبب انتشار هذه العقائد
بالمقارنة مع المتکلمین فیما یتعلق بالموضوعات التی اضطرت المتکلمین إلی اعتماد الحد
الأدنی فی الاتجاه إلی مثل تلک الموضوعات لتعاطیهم مع مخاطبین عادیین والاستعانة
باستدلالات من خارج الدین فقد کان ذلک من أهم الخلافات بین التیارین ومن نتائج الوثاقة
بالتراث الحدیثی الذی وجد الأخباریون أنفسهم حفظته وحراسه.
ورغم وجود الخاف بین الأخباریین والمتکلمین فی تعریف الإمامة وبیان مواصفاتها الخاصة
وآلیات الولایة وانتقالها فإنه من الصعب اعتبار آراء الأخباریین نتاج مدرسة کلامیة مستقل
فالاستعانة بالاستدلالات الکلامیة لإثبات بعض القضایا الخاصة بالإمامة والتصالح مع العقل
فی نظریة الأخباریین فی الإمامة لا یمکن إنکاره کعلامة لتفاعل هذه المدرسة مع آراء
الإمامیة فی علم الکلام. وبشکل عام یمکن تقییم نظریة الإمامة فی فکر الأخباریین دون
تحلیل مضمونها مثل رأی العلماء الباحثین فی علم الکلام المستند إلی الروایات.
Although the Akhbārīs, in contrast to the contemporary schools of thought, had an independent one, it is difficult to find in this school a unique view on the doctrine of Imamate among them. Most of their beliefs reflect the views of the traditionist and scholars of the first Islamic centuries. Hadith-oriented and avoiding intellectual interpretation and explanation influenced their method in deducing the belief doctrines. The intensified approach of the Akhbārīs against the Shiite theologians that they had to use the minimum approach in these issues because they confront the common audience and exert the ultra-religious arguments, was the main discrepancy between the two schools, due to the Akhbārīs confidence in traditions that they claimed its bequest. Despite disagreement between the Akhbārīte schools and theologians in definition, explanation of specific virtues, and process of Imamate transformation, it is difficult to consider the Akhbārīs an independent intellectual school. The use of rational arguments to prove some matters in Imamate is undeniable and shows the Akhbārī’s interaction with other theological Imamite scholars. Thus, it could be argued the doctrine of Imamate among the Akhbārites is similar to the theologians and mixed with the traditions, but without textual analysis.