چکیده:
همه ما انسانها «من» خود را از ابتدای عمر تا پایان آن امری واحد مییابیم؛ یعنی «من» امروز- به رغم تغییرات در صفات و ویژگیهای بدن- دقیقاً همان «من» ده یا بیست سال قبل است و این یافتن نیز به علم حضوری خطاناپذیر است و علمی برای انسان از این علم پایهتر وجود ندارد؛ همچنانکه ابنسینا گفته است: علم به من، مقدم بر هر علمی است، حتی علم به صفات من. از طرف دیگر ممکن است کسی این دریافت شهودی را دلیل بر اینهمانی ذات نفس نداند، بلکه به صفات و اعراض نسبت دهد یا حرکت و تغییر و دگرگونی نفس در طول عمر را دلیل بر عدم اینهمانی واقعی محسوب کند یا با استناد به حرکت جوهری نفس در نظریه ملاصدرا اینهمانی را مخدوش بداند. در این مقاله با تبیین صحیح «اینهمانی نفس»، «جوهریت نفس»، «علم حضوری به نفس» و «حرکت جوهری نفس» روشن میشود که مانعی بر سر راه اینهمانی نفس وجود ندارد
هیوم هو من الفلاسفه التجریبیین والذی یطلق علی نفسه فی بعض الاحیان لقب الفیلسوف الشکاک ویعارض الشک تاره اخری؛ ومن هذا المنطلق فان تقدیم صیغه منسجمه من فلسفه هیوم هی احد القضایا التی یواجهها الباحثون. تم السعی فی هذه المقاله الی تقدیم صیغه منسجمه عن اراء هیوم حول الشک. حیث یقوم هیوم بتبریر واستدلال الشک منطقیا لکنه یعتبره امرا موقتا وغیر ثابت لاسباب نفسیه؛ ولهذا السبب فمع الدفاع عن استدلالات الشک فی مجال " احتمالیه الخطا فی ای استدلال عقلی" و"نفی عقلانیه المعتقدات الطبیعیه (مثل الاعتقاد بالعله والسببیه والاعتقاد بالوجود الخارجی والاعتقاد بالذات)، فانه یدافع عن ضروره هذه المعتقدات ، ویسعی للحفاظ علی هذه المعتقدات مع عدم ایلاء الاهتمام بالتردد والشک. وبالتاکید یتم التبیین فی هذا البحث ان مواقف هیوم الشکیه لا تخلو من المشاکل؛ وهذا لان استدلالاته الشکیه التی یعبر عنها منقوصه ولان نهجه النفسی غیر قادر
علی التغلب علی التردید الشکی؛ وبالتالی فان موقف هیوم الشکاک
غیر مقبول من جوانب عده ولا یمکن ان یحل محل التفسیر العقلانی والصحیح للفلاسفه المسلمین لهذه المعتقدات.
We all, as human beings, from the beginning of life to the end of it, find our "I" as one and the same thing; That is, what referred to as "I" by me today - in spite of changes in the attributes and characteristics of the body - is exactly the same as what referred to as "I" by me ten or twenty years ago, and this very finding is also infallible and perceived by the knowledge by presence, and there is no science for man more basic than this science; As Ibn Sina said: my self-knowledge is prior to any knowledge, even to my knowledge to my attributes. On the other hand, one may not consider this intuitive perception as the reason for human soul`s state of being one and the same, but attributes it to the attributes and qualities, or consider the movement and change of the soul during life as the reason for the lack of this state, or by citing the essential motion of the soul in Mulla Sadra's theory denies this state. In this article, giving correct explanation of "human soul`s state of being one and the same", " substantiality of the soul", "intuitive knowledge of the soul", "departure movement of the soul", it becomes clear that there is no obstacle in the way to explain this state of the soul.
خلاصه ماشینی:
تحليل و نقد موانع اين هماني نفس بر اساس مباني حکمت متعاليه تاريخ دريافت : ١٣٩٨/١١/٢٨ تاريخ تأييد: ١٤٠٠/٢/٢٧ حسن معلمي * * همه ما انسان ها «من » خود را از ابتداي عمر تا پايان آن امـري واحـد مـييـابيم ؛ يعني «من » امروز- به رغم تغييرات در صفات و ويژگيهاي بدن - دقيقا همان «مـن » ده يا بيست سال قبل است و اين يافتن نيـز بـه علـم حضـوري خطاناپـذير اسـت و علمي براي انسان از اين علم پايه تر وجود ندارد؛ همچنان کـه ابـن سـينا گفتـه اسـت : علم به من ، مقدم بر هر علمي است ، حتي علم به صفات من .
يکي از اموري که با علم حضوري به «من » مييابيم ، «اين هماني» نفس ماسـت در ساليان عمر؛ يعني ما خود را همان فرد بيست يـا سـي سـال پـيش مـييـابيم ، هرچند صفات و ويژگيهاي آن تغيير کرده و بـه صـفات جديـدي دسـت يافتـه است ؛ از اين رو ضرورت دارد حقيقت «اين هماني شخصي» را تبيـين کنـيم ؛ چـه اينکه بر اساس مباني حکمت متعاليه مسلم است که نفس مجرد اسـت بـا دلايـل فراوان عقل و نقلي و با اين حساب اشکال وارد نيسـت ؛ زيـرا محـال اسـت امـر مجرد، عرض امر مادي باشد.