چکیده:
این پژوهش با هدف تعیین مؤلفههای نظریه کوانتومی و با جستجو در دادههای اولیه منابع گزینش شده بر اساس پاردایم کوانتومی و با روش پژوهش هرمنوتیک فلسفی، در پی این سوال بوده است که از دیدگاه کوانتومی، یادگیری چگونه اتفاق میافتد؟ نظریه کوانتمی در مقابل نظریه سادگی شکل گرفته است. در حالی که نظریه سادگی تحت تاثیر فرهنگ مدرنیته و دیدگاههای دکارت و نیوتن قرار داشت که اعتقاد داشتند میتوان پدیدهها را به سادهترین شکل خود کاهش داد، نظریه کوانتومی بر کلگرایی تاکید دارد و معتقد است که کل اجزای هستی، پویا و در ارتباط تعاملی با یکدیگر هستند. کاهشگرایی دکارتی باعث شد به ارتباطات خطی بین پدیدهها توجه شود و بر اساس آن معتقد بودند پدیدهها قابل پیشبینی و کنترل و در نتیجه دارای قطعیت هستند اما دیدگاه کوانتومی به جای سادگی و روابط خطی به پیچیدگی و درهمتنیدگی روابط توجه دارد. مباحث مربوط به یادگیری کوانتومی تحت تاثیر نظریه کوانتومی شکل گرفتند. و با تاکید بر کلگرایی، درهمتنیدگی و ارتباط تعاملی و پیچیده بین پدیدهها هم به ظرفیتهای عینی و بیرونی و هم به ظرفیتهای ذهنی و درونی توجه کردند و تحت تاثیر دیدگاههای روانشناختی شناختی به ظرفیتهای نیمکره چپ و راست مغز در یادگیری توجه کردند. این دیدگاه به تفکر کوانتمی، یادگیری در کلاسهای پرشور و نشاط و مشارکتی، یادگیری از طریق حافظه خودآگاه و ناخودآگاه و پردازش دادهها و مفهومسازی آنها و چرخه مجدد پردازش مفهوم به عنوان داده ورودی، یادگیری دیداری، شنیداری و حسی حرکتی، یادگیری با توجه به ذهنیت و ارزشهای یادگیرنده، توجه به زمینه و بافت رویداد و یادگیری و به طور کلی به روشها و فرآیندهایی که توجه به کل پدیده و درهمتنیدگی را در موضوع یادگیری مد نظر داشتند منجر شد.
This paper aims to discover the key components of quantum theory in learning through hermeneutic research method. Quantum theory is exactly against the theory of simplicity. While the theory of simplicity has been influenced by modernity and the insights from Descartes and Newton who believe that phenomena can be reduced to their simplest form, quantum theory emphasizes holism and holds that all the components of being are dynamic and interconnected. Cartesian reductionism led to the linear causality between phenomena, which believed that phenomena were predictable and controllable, and therefore certain, but the Quantum perspective instead focused on the complexity and entanglement of relationships rather than on linearity and simplicity. Discussions on Quantum learning were started by quantum theory. Emphasizing on holism, entanglement, and the complex interactive relationship between phenomena, they focused on both objective and extrinsic capacities as well as subjective and intrinsic capacities. This perspective of Quantum thinking leads to cooperative learning, dynamic classrooms, learning through conscious and subconscious memory, data processing and conceptualization, input data processing cycles, visual learning, auditory and motor- sensory learning, subjective learning and consideration of learning context, which all consider holism and entanglement in learning.
خلاصه ماشینی:
در حالي که نظريه سادگي تحت تاثير فرهنگ مدرنيته و ديدگاه هاي دکارت و نيوتن قرار داشت که اعتقاد داشتند ميتوان پديده ها را به ساده ترين شکل خود کاهش داد، نظريه کوانتومي بر کل گرايي تاکيد دارد و معتقد است که کل اجزاي هستي، پويا و در ارتباط تعاملي با يکديگر هستند.
کاهش گرايي دکارتي باعث شد به ارتباطات خطي بين پديده ها توجه شود و بر اساس آن معتقد بودند پديده ها قابل پيش بيني و کنترل و در نتيجه داراي قطعيت هستند اما ديدگاه کوانتومي به جاي سادگي و روابط خطي به پيچيدگي و درهم تنيدگي روابط توجه دارد.
اما در مقابل آن پارادايم کوانتمي در باره فهم ماهيت پديده ها اعتقاد به غيرقابل پيش بيني و غيرقابل کنترل بودن آنها دارد(٢٠٠١ ,Shelton) فيزيکدانان معتقدند که قرن ١٩م به رشد و توسعه ماشين ها و قرن ٢٠م به فنآوري اطلاعات شناخته شده است و ويژگي بارز قرن ٢١م فنآوري کوانتوم (٤٧ :٢٠١١ ,Selman).
ديپورتر(١٩٩٢ ,DePorter) اعتقاد دارد، يادگيري کوانتوم از فيزيک کوانتوم نشات گرفته شده و به عنوان ترکيبي از تعداد زيادي از نظريه هاي جديد پديد آمده است و مفاهيم اصلي بسياري از رويکردها و شيوه ها، از جمله : تلقين پذيري، روش ها و فنون يادگيري پرشتاب ، يادگيري سريع (لازانوف )، نظريه راست مغزي و چپ مغزي(-right left brain theory)، نظريه سه گانه مغز(triple brain theory)، سبک هاي يادگيري مانند بصري، شنوايي و حرکتي، نظريه هوش چندگانه (گاردنر)، آموزش جامع (holistic education)، يادگيري تجربي، تحليل سقراطي، شبيه سازي، يادگيري تشبيهي و استعاري، هوش هيجاني را پوشش ميدهد(٢٠١٧ ,Zeybek).