چکیده:
یکی از دلایل انکار «واجب مشروط» از سوی اصولیان این است که «هیئت» از معانی حرفی است و معانی حرفی، جزئی و تقییدناپذیرند؛ پس نمیتوان قید را به آنها بازگرداند. در مقابل، بزرگانی مانند صاحب کفایه، محقق اصفهانی و محقق خویی بر اساس انکار جزئی بودن معنای «هیئت»، همچنین اثبات امکان «تقیید جزئی» به این گونه که یا از ابتدا آن را به صورت مقید ایجاد کنیم (بر اساس نظر مرحوم آخوند) و یا به صورت معلق تصویرش کنیم (بر اساس بیان محقق اصفهانی، محقق عراقی، محقق خویی و امام خمینی) و نیز بازگرداندن قید به چیزی بیرون از معنای «هیئت» (نظریه محقق روحانی که استاد آملی لاریجانی نیز آن را تقویت کرده است)، به این استدلال منکران «واجب مشروط» پاسخ دادهاند. اشکال دیگر «وجوب مشروط» این است که مفاد «هیئت» معنای حرفی آلی و غیر مستقل است؛ از این رو تقیید نمیپذیرد. به این استدلال نیز پاسخهایی داده شده است؛ از جمله امکان لحاظ استقلالی معانی حرفی (محقق خویی)، امکان انشاء همراه با قید از آغاز (صاحب کفایه و محقق اصفهانی)، نگاه استقلالی پس از انشاء آلی (محقق اصفهانی و امام خمینی)، رجوع قید به «مادّه منتسب» (محقق نایینی). این تحقیق که با روش توصیفی ـ تحلیلی انجام شده، به این نتیجه رسیده که هیچ یک از دو اشکال بررسیشده، یعنی جزئی بودن معنای حرفی و آلی بودن آن، نمیتواند مانعی برای «وجوب مشروط» ایجاد کند.
خلاصه ماشینی:
در مقابل ، بزرگاني مانند صاحب کفايه ، محقق اصفهاني و محقق خويي بر اساس انکار جزئي بودن معناي «هيئت »، همچنين اثبات امکان «تقييد جزئي» به اين گونه که يا از ابتدا آن را به صورت مقيد ايجاد کنيم (بر اساس نظر مرحوم آخوند) و يا به صورت معلق تصويرش کنيم (بر اساس بيان محقق اصفهاني، محقق عراقي، محقق خويي و امام خميني) و نيز بازگرداندن قيد به چيزي بيرون از معناي «هيئت » (نظريه محقق روحاني که استاد آملي لاريجاني نيز آن را تقويت کرده است )، به اين استدلال منکران «واجب مشروط » پاسخ داده اند.
١. آيا معناي حرفي «جزئي حقيقي» است ؟ برخي از اصوليان ، جزئي بودن معناي حرفي را نپذيرفته و اين مبنا را با بيان هاي مختلفي توضيح داده اند: الف ) هم «وضع » و هم «موضوع له » معناي حرفي عام است : صاحب کفايه در اين باره ميگويد: درباره عدم اطلاق در معناي «هيئت » قبلا گذشت که «موضوع له » و «مستعمل فيه » حروف ، مانند «وضع » آنها، عام است و خصوصيات از چگونگي کاربرد ناشي ميشود؛ همان گونه که در «اسم » اين چنين است و تنها تفاوت بين «حرف » و «اسم » در اين است که حروف وضع شده اند تا مفهوم آنها به صورت وسيله و حالتي براي معاني متعلقات آنها به کار رود (بر خلاف اسم ها) و نگاه غير مستقل ، مانند نگاه مستقل ، از ويژگيهاي معناي کلمه نيست ؛ بلکه از مشخصات استعمال است .
به همين دليل محقق اصفهاني به محقق خراساني چنين اشکال گرفته است : اين پاسخ در صورتي صحيح است که جزئي بودن حرف از چگونگي انشاء پديد آمده باشد؛ اما اگر معنا به خودي خود جزئي حقيقي باشد که چه بسا قائلاني نيز دارد، ديگر اصلا اطلاقي در کار نيست که قابليت انشاء مقيد را در حروف ايجاد کند و شايد «فافهم » در سخن آخوند نيز همين را گوشزد ميکند (اصفهاني، ١٣٧٤، ج ١، ص ٣٣٦).