چکیده:
از دهه گذشته، جامعه بین المللی شاهد اعمال نفوذ قدرت های نوظهور بریکس در امور جهان می باشد. تشکیل بلوک بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و افریقای جنوبی) که پیشرو نظم جدیدی در جهان است موجب گردید که این بلوک خود را به عنوان بازیگر کلیدی در نظم بین المللی مطرح کند. این مقاله به تببین و بررسی تلاش های بریکس برای به چالش کشیدن هژمونی غرب و تبدیل به نظم چند قطبی پرداخته است. مقاله حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش می باشد بریکس چگونه می تواند موجب تغییر نظم بین المللی در آینده گردد؟ یافتههای پژوهش نشان میدهدکه؛ بریکس به عنوان بازیگر سیاسی بین المللی می تواند عامل مهمی در تغییر دستورکار بین المللی و تبدیل نظم جهانی تک قطبی به چند قطبی باشد. بنابراین بریکس موجب ظهور الگوی جدیدی در نظم لیبرال می گردد. برخی عقیده دارند که موازنه قوا استعارهای قدیمی است که توان تحلیل پدیدههای قرن بیست و یکم را ندارد اما پژوهش حاضر استدلال میکند که؛ عملکرد بریکس در عرصه بینالمللی، موازنه نرمی است که بریکس و غرب تحت رهبری آمریکا را در مقابل یکدیگر قرار می دهند. همچنین در این پژوهش سعی شده با استفاده از منابع کتابخانه ای و به شیوه توصیفی-تحلیلی سوال و فرضیه پژوهش مورد ارزیابی قرار گیرد.
Since the last decade, the international community witnessed the influence of the BRICS emerging powers in the world affairs. Bloc BRICS (Brazil, Russia, India, China and South Africa), hold a pioneering role in the emerging world order, and hence, is considered to act as a key actor in the future international order. this paper study and elaborate on BRICS endeavors for challenging the current world order, which is currently based on the western dominance, and transforming it into a multi-polar order. In particular, we are interested in the fundamental question on how BRICS may gainfully impact the new world order in the future. In this respect, the foundings of reaserch have been shown that BRICS, as an international political actor, major factor in changing the international agenda and transforming the unipolar world order into a multi-polar order. This, in particular results in a new paradigm in the dynamics of the liberal world. Some believe that Some argue that the balance of power is an old metaphor that we can not analyze the phenomena of the twenty-first century. Nevertheless, the current study concludes that the actions of BRICS in the international stage can be interpreted as a soft balancing of power, that confronts the will of western under the united states leadership. Also The question and the hypothesis of this research have been tested following descriptive and analytical research methodologies, in accordance to the available related literature
خلاصه ماشینی:
تشکيل بلوک بريکس (برزيل ، روسيه ، هند، چين و آفريقاي جنوبي ) که پيشرو نظم جديدي در جهان است ، موجب شد اين بلوک خود را به عنوان بازيگر کليدي در نظم بين الملل مطرح کند.
از اين رو، محتمل است که تشکيل بلوک اقتصادي به منظور افزايش GDP و اصلاحات بانک جهاني ، صندوق بين المللي پول و سازمان ملل براي ايجاد موازنۀ نرم با غرب تحت سلطۀ آمريکا در نظم بين المللي از جمله خواسته هاي بريکس باشد.
بريکس با ايجاد مؤسسات مالي نظير بانک توسع G جديد نه تنها به عنوان بازيگر جهاني محسوب مي شود (٧ :٢٠١٥ ,Ham)، بلکه چالش هاي غيرمستقيمي براي نهادهاي مالي مانندبانک جهاني وصندوق بين المللي پول (٢ :٢٠١٣ ,Gross) تحت سلطۀ آمريکا و اروپا ايجاد مي کند (٢ :٢٠١٦ ,Lemco).
روسيه و چين اهميت موضوع را تکرار کردند و به برزيل ، هند و آفريقاي جنوبي در امور بين المللي پيوستند و از آرمان هاي آنان براي ايفاي نقش بيشتر در سازمان ملل ، پشتيباني کردند (٢٠١٣ ,BRICS Summit).
(BRICS Summit, 2014 بريکس اعلام کرد که با فعاليت اسرائيل در مناطق اشغالي مخالف است ؛ چراکه اسرائيل قوانين بين المللي را نقض مي کند و به طور جدي تلاش هاي لازم براي صلح و مفهوم دو دولت را به عنوان راه حل تهديد مي کند.
تلاش هاي بين المللي چين براي دستيابي به منابع نفت و گاز و وجود زغال سنگ داخلي موجب رشد اقتصادي اين کشور شده است .