چکیده:
یکی از زنانی که در تاریخ و فرهنگ کهن ایران و اسلام نقش برجستهای ایفا کرده، فاطمه أمّ علی (متوفی حدود 250 ق.) همسر احمد بن خضرویه (متوفی 240 ق.) از عارفان و فتیان قرن سوم هجری است. دربارۀ زندگی این بانوی فرهیخته اطلاعات پراکندهای موجود است؛ اما با توجه به اینکه نام او همواره در کنار نام همسرش در تذکرهها آمده است، میتوان با جمعآوری دادهها به شرح احوال و آرا و سخنان وی دست یافت و تلاشهای او را برای یافتن جایگاهی درخور در تصوف و فتوت اسلامی نشان داد و ستود. نویسندة این مقاله میکوشد با تحلیل گفتمانهای موجود در عصر فاطمه، افزونبر ترسیم نقش او در حمایت و یا برانداختن آن گفتمانها، حقایق پنهان تاریخی را آشکار کند. با استفاده از نظریة انواع سرمایههای پیر بوردیو میتوان به اثبات این مطلب پرداخت که فاطمه أمّ علی ـ فرزند دختر یکی از خانوادههای اشراف و بزرگان بلخ ـ با تکیه بر سرمایۀ اقتصادی و نمادین میکوشد سرمایۀ فرهنگی درخوری برای خود فراهم آورد و با ورود به گفتمان صوفیه و اهالی فتوت به سرمایۀ اجتماعی و جایگاه اجتماعی سزاوار دست یابد. همچنین توانسته است با ورود به حلقههای تصوف و اهل فتوت در مقابل گفتمان مردسالاری روزگار خود بایستد و نگرش زنگریز حاکم بر آن را به حاشیه براند. روش این پژوهش در بخش مرکزی مقاله، شیوۀ پژوهش تاریخی است؛ در آن بخش به جستوجوی منابع دربارة زندگی، احوال و آثار أم علی اقدام شده است. شیوۀ پژوهش در بخش دیگر مقاله تحلیلی ـ توصیفی بوده و از نظریة سرمایه پیر بوردیو و دیدگاه زنمبنای والترز در چهارچوب نظری این پژوهش استفاده شده است.
One of the women who played a prominent role in the ancient history and culture of Iran and Islam is Fatima Umm Ali (died about 250 AH), the wife of Ahmad ibn Khidrawayh (died 240 AH), a mystic and Fata (cavalier) of the third century AH. Scattered information is available about the life of this educated woman. However, considering that her name has always been mentioned in the hagiographies along with her spouse’s name, it is possible to obtain a description of her opinions and words by collecting data, to show and praise her efforts to find a worthy place in Sufism and Islamic chivalry. The author of the present study has tried to reveal the hidden historical facts by analyzing the discourses in the era of Fatima, in addition to depicting her role in supporting or overthrowing those discourses. Using Pierre Bourdieu’s theory of Multiple Capitals, it can be proved that Fatima Umm Ali, the daughter of one of the noble families of Balkh, tried to provide an appropriate cultural capital by relying on economic and symbolic capitals. Moreover, by entering the Sufi discourse and Fetyan (chivalries), she was able to achieve the social capital and status she deserved. She has also been able to stand against the patriarchal discourse of her time by entering the circles of Sufism and Ahl al-Futuwwa (chivalries) and marginalizing the anti-feminist attitudes. The method of this research in the central part of the article was the method of historical research. In that section, sources about the life, conditions, and works of Umm Ali have been investigated. The research method in the other part of the study was descriptive-analytical and Pierre Bourdieu’s Theory of Capital and Walters’s Feminism have been used in the theoretical framework of this research.
خلاصه ماشینی:
با استفاده از نظريۀ انواع سرمايه هاي پير بورديو مي توان به اثبات اين مطلب پرداخت که فاطمه أم علي ـ فرزند دختر يکي از خانواده هاي اشراف و بزرگان بلخ ـ با تکيه بر سرمايۀ اقتصادي و نمادين ميکوشد سرمايۀ فرهنگي درخوري براي خود فراهم آورد و با ورود به گفتمان صوفيه و اهالي فتوت به سرمايۀ اجتماعي و جايگاه اجتماعي سزاوار دست يابد.
) در رسالۀ قشيريه ـ از امهات کتاب هاي مدرسي و صوفيه ـ ماجراي مهمان کردن احمد خضرويه رئيس فتيان وقت را (مطابق ديگر منابع ، منظور از اين فرد، يحيي بن معاذ رازي است ) نقل مي کند و به سبب راهنمايي او براي فراهم آوردن اسباب شايستۀ اين مهماني و اطعام حيوانات ، نام أم علي را مي آورد.
در بندي از اين کتاب ذکري از أم علي مي رود و برخي اطلاعات ما دربارٔە او که از منابع پيشين به دست آمده بود، تأييد مي شود؛ اينکه دختر يکي از بزرگان بلخ و همسر احمد خضرويه بوده است و به همراهي همسرش به حضور بايزيد مي رسد و روي گشاده با او سخن مي گويد.
(Schimmel, 1995: 40) روت رودد (Ruth Roded) در کتاب زنان در مجموعه سيره هاي اسلامي ( Women in Islamic biographical collection) به ماجراي ديدار فاطمه با بايزيد اشاره مي کند و در بخشي تحت عنوان «اختلاط زنان و مردان صوفي» که در مجالس ذکر صورت ميگرفت ، به رواج اينگونه ديدارها توجه و البته تأکيد ميکند که ازنظر شرح احوال نويسان ، اين ديدارها فقط براي اهداف روحاني صورت مي گرفته است .