چکیده:
هویت شخصی، مسئلهای پردامنه است. این پژوهش با روش تحلیلی- توصیفی به بررسی ملاک اینهمانی عددی نفس از دیدگاه ابنسینا و صدرالمتألهین میپردازد. ابنسینا حقیقت انسان را نفس مجرد میداند. ایشان قایل به عدم حرکت جوهری و ثبات نفس است؛ لذا بهراحتی میتواند ثبات و اینهمانی عددی نفس را اثبات کند؛ ولی از آنجا که حرکت جوهری نفس در حکمت متعالیه به اثبات رسیده است، دیدگاه ابنسینا در اینهمانی عددی نفس دچار خلل میشود. صدرالمتألهین با اعتقاد به حرکت جوهری نفس و تغییر تدریجی آن در اثبات اینهمانی عددی نفس دچار تهافت بدوی شده است؛ زیرا حرکت جوهری نفس با ثبات آن ناسازگار است؛ اما این تهافت بدوی با ارائه دو تقریر از حرکت جوهری رفع میشود: تقریر حرکت جوهری امتدادی که به معنای اتصال وجودی است و تقریر حرکت جوهری غیر امتدادی که نفس را در زمان دوم امتداد گذشته نمیداند، بلکه همان فرد گذشته و به همراه سعه وجودی میداند. از آنجا که تقریر اول بر خلاف تقریر دوم فرد گذشته را معدوم میشمارد، پس تنها تقریر دوم میتواند ملاک صحیح اینهمانی عددی نفس باشد.
خلاصه ماشینی:
صدرالمتألهين با اعتقاد به حرکت جوهري نفس و تغيير تدريجي آن در اثبات اين هماني عددي نفس دچار تهافت بدوي شده است ؛ زيرا حرکت جوهري نفس با ثبات آن ناسازگار است ؛ اما اين تهافت بدوي با ارائه دو تقرير از حرکت جوهري رفع ميشود: تقرير حرکت جوهري امتدادي که به معناي اتصال وجودي است و تقرير حرکت جوهري غير امتدادي که نفس را در زمان دوم امتداد گذشته نميداند، بلکه همان فرد گذشته و به همراه سعه وجودي ميداند.
آنچه محل بحث است ، اين هماني عددي است نه اين هماني کيفي (مسلين ، ١٣٩١، ص ٣٦١)؛ يعني ١٦٦ مراد اين هماني در ويژگيها و کيفيات نيست ؛ بلکه مراد اين است که چه چيزي ما را اکنون همان شخصي ميسازد که سال ها پيش در زمان کودکي بوديم ؟ از سوي ديگر توجه به اين مسئله لازم است که اين هماني عددي از چه چيزي تشکيل ميشود و بر چه اساسي فرد خاصي که در عالم ديگر يا در زمان ديگر وجود خواهد داشت ، همان فردي خواهد بود که در اين جهان به سر برده است ؛ چراکه مسئله صرفاً اين نيست که من چگونه ميتوانم بگويم شخص در زمان بعدي همان شخص زمان قبلي است ؛ چراکه بر پايه ظاهر فيزيکي ميتوانم بگويم شخص مقابل من همان شخص مثلاً هفته گذشته است ؛ اما ويژگي هاي ظاهري ميتواند تغيير کند؛ پس مراد آن است که چه چيزي براي اين هماني عددي شخص در طي زمان ضروري است ؟ لذا دو حيث وجودي (Ontological) و معرفتي (Epistemological) نسبت به مسئله هويت شخصي ميتوان داشت ؛ بدين معنا که در بحث هستيشناختي، سؤال اين است که ملاک هوهويت چيست ؛ يعني به چه ملاکي مثلاً «الف » امروز همان «الف » ديروزي است .